کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصبپزشکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عصب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عَصَبَة] [قدیمی] 'osab = عُصبه
-
عصب
دیکشنری فارسی به عربی
حبل , عصب
-
neuropsychiatry
عصبروانپزشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] شاخهای از پزشکی که به بررسی اختلالات روانی و اختلالات دستگاه عصبی میپردازد
-
پزشکی
واژگان مترادف و متضاد
۱. طبابت ۲. طبی
-
پزشکی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (حامص .) طبابت ، معالجة بیماران . 2 - (ص نسب .) منسوب به پزشک ، طبی . ؛~ قانونی شاخه ای از فن پزشکی که از شناسایی آسیب های ناشی از جنایات بحث می کند.
-
پزشکی
لغتنامه دهخدا
پزشکی . [ پ ِ زِ ] (حامص ، اِ) پجشگی . طب . معالجه . اِساء. اَسو. مواسات : اگر در پزشکیت بهره بدی وگر نامت از دور شهره بدی . فردوسی .پزشکی و درمان هر دردمنددر تندرستی و راه گزند. فردوسی .پزشکی چون کنی دعوی که هرگزنیابد راحت از بیمار بیمار. ناصرخسرو.ج...
-
پزشکی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pezeški ۱. دانش معالجۀ بیماران؛ طبابت.٢. شغل و عمل پزشک؛ طبابت.۳. (صفت نسبی، منسوب به پزشک) آنچه مربوط به معالجۀ بیماران است؛ طبی.
-
پزشکی
دیکشنری فارسی به عربی
طب , طبيب
-
nerve regeneration
بازسازی عصب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] فرایند ترمیم یا بازتولید یا جایگزینی عصب یا بافتهای ازدسترفته یا آسیبدیده ازطریق نوسازی طبیعی
-
nerve graft
پیوند عصب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] پیوند زدن عصب سالم به بخش آسیبدیدۀ اعصاب
-
neurologist
عصبپزشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] متخصص در علم عصبپزشکی
-
neurodegeneration
عصبتباهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] کاستی فزایندۀ ساختار پییاختهها و از میان رفتن بافت عصبی که به کاهش عملکرد آنها منجر میشود متـ . پیتباهی
-
sensory neuron
عصب حسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] عصب آوَرانی (afferent) که پیامهای حسی را به سوی دستگاه عصبی مرکزی هدایت میکند
-
عصبدرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← پیدرد
-
neurogenesis
عصبزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] فرایند تکوین پییاختهها و رشد بافت عصبی متـ . پیزایی