کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسل القصب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عسل القصب
لغتنامه دهخدا
عسل القصب . [ ع َ س َ لُل ْق َ ص َ ] (ع اِ مرکب ) آب نیشکر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویة). شکر. سکر. افشرده ٔ نیشکر. ماء قصب السکر. (یادداشت مرحوم دهخدا) : و منهم من یغش المهلبیة بعسل القصب . (معالم القربة ص 107).
-
واژههای مشابه
-
عَسَلٍ
فرهنگ واژگان قرآن
عسل (عسل مصفي ، يعني عسل خالص و بدون موم و لرد و خاشاک و ساير چيزهايي که در عسل دنيا هست و آن را فاسد و معيوب ميکند )
-
عسل املج
لغتنامه دهخدا
عسل املج . [ ع َ س َ ل ِ اَ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسل مربی به املج است . (از فهرست مخزن الادویة). و رجوع به املج شود.
-
عسل انقردیا
لغتنامه دهخدا
عسل انقردیا. [ ع َ س َ ل ِ اَ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسل بلادر. عسل البلادر. رجوع به عسل بلادر و عسل البلادر شود.
-
عسل بلادر
لغتنامه دهخدا
عسل بلادر. [ ع َس َ ل ِ ب َ دُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رطوبت سیاه چسبنده است که از بلادر برمی آید در حین فشار، و آن را دهن بلادر نیز نامند. (از مخزن الادویة). شیره ٔ بلادر. عسل البلادر. عسل انقردیا. رجوع به عسل البلادر و بلادر شود : و عسل بلادر بر...
-
عسل بلیلج
لغتنامه دهخدا
عسل بلیلج . [ ع َ س َل ِ ب َ لی ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مربی به بلیلج است . (فهرست مخزن الادویة). و رجوع به بلیلج شود.
-
عسل پالوده
لغتنامه دهخدا
عسل پالوده . [ ع َ س َ ل ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عسل مصفی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عسل مصفی شود.
-
عسل تمر
لغتنامه دهخدا
عسل تمر. [ ع َ س َ ل ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سیلان تمر است ، یعنی دوشاب خرما. (فهرست مخزن الادویة). و رجوع به تمر شود.
-
عسل حاشا
لغتنامه دهخدا
عسل حاشا. [ ع َ س َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسلی که زنبور آن بر درخت حاشا نشسته باشد، و از ادویه ٔ تریاق اکبر است . و محرورین را مضر است . (از مخزن الادویة).
-
عسل خشک
لغتنامه دهخدا
عسل خشک . [ ع َ س َ ل ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خشک انجبین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).و رجوع به عسل یابس و خشک انجبین و خشک انگبین شود.
-
عسل دادن
لغتنامه دهخدا
عسل دادن . [ ع َ س َ دَ ] (مص مرکب ) عسل ساختن . به عمل آوردن عسل . تولید عسل کردن : زنبور درشت بی مروت را گوی باری چو عسل نمیدهی نیش مزن .سعدی .
-
عسل داود
لغتنامه دهخدا
عسل داود. [ ع َ س َ ل ِ وو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روغنی باشد که از ساق درختی حاصل میشود و طعم آن شیرین است و به عربی دهن العسل و به یونانی اورمالی خوانند. (برهان ) (آنندراج ). دهن عسلی است که اولی نامند، و توهم کرده کسی که اورمالی و اومالی دانسته...
-
عسل زنجبیل
لغتنامه دهخدا
عسل زنجبیل . [ ع َ س َ ل ِ زَ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مربی به زنجبیل است . (از فهرست مخزن الادویة). و رجوع به زنجبیل شود.
-
عسل زیتون
لغتنامه دهخدا
عسل زیتون . [ ع َ س َ ل ِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )عسل داود. عسل درخت زیتون . رجوع به عسل داود شود.