کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عسر
/'osr/
معنی
۱. دشوار ساختن.
۲. دشواری؛ تنگی و سختی.
۳. تنگدستی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عسر
لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع َ ] (ع مص ) وام خواستن از غریم به وقت تنگدستی او. (از منتهی الارب ). وام خواستن در حال تنگی دست . (المصادر زوزنی ). وام خواستن در وقت تنگدستی غریم . (تاج المصادر بیهقی ): عسر فلان الغریم ؛ فلان در وقت عسرت و تنگدستی خود از مدیون دین خود را خ...
-
عسر
لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع َ س َ ] (ع اِمص ) دشواری . || بدخوئی و زفتی . (منتهی الارب ).
-
عسر
لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع َ س َ ] (ع مص ) درپیچان شدن بر کسی کار. (از منتهی الارب ). دشوار شدن کار. (دهار). سخت شدن کار. ضد یَسر. (از اقرب الموارد). عسر [ ع ُ / ع ُس ُ ] . و رجوع به عُسْر و عُسُر شود. || برابر نمودن کار را هر دو دست . (از منتهی الارب ). أعسر و چپ دس...
-
عسر
لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع َ س ِ ] (ع ص ) کار درپیچان و دشوار. (منتهی الارب ). صعب . (اقرب الموارد). مشکل . عویص . سخت . دشخوار. عسیر: حاجة عسر؛ نیاز دشوار. (منتهی الارب ). یوم عسر؛ روز سخت یا روز بد. (منتهی الارب ). روز شدید و سخت یا روز شوم . (از اقرب الموارد) : یقو...
-
عسر
لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع ِ ] (اِخ ) آن را نام قبیله ای از جن دانسته اند، و برخی گویند سرزمینی است که جن در آن سکنی دارد. و برخی آن را نام جایگاهی دانسته اند. و آن را «عشر» به شین معجمه نیز نوشته اند. و نام آن در شعر ابن احمر و زهیر آمده است . (از معجم البلدان ).
-
عسر
لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع ُ ] (ع اِمص ) دشواری . خلاف یسر. (منتهی الارب ). دشواری . (دهار) : یرید اﷲ بکم الیسر و لایرید بکم العسر (قرآن 185/2)؛ خداوند برای شما آسانی را میخواهد و برای شما دشواری را نمیخواهد. قال لاتؤاخذنی بما نسیت و لاترهقنی من أمری عسراً (قرآن 73/...
-
عسر
لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع ُ ] (ع مص ) دشوار گردیدن . (از منتهی الارب ). دشخوار شدن . (المصادر زوزنی ). دشخوار شدن کار. (تاج المصادر بیهقی ). دشوار شدن . (ترجمان علامه جرجانی ). ضد یسر. (از اقرب الموارد). دشوار شدن شیر و باران و علم و کار. (دهار). عَسارة. و رجوع به عس...
-
عسر
لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع ُ س ُ ] (ع اِمص ) دشواری . خلاف یُسر. (منتهی الارب ). || قلت و کمی ذات الید و مال . (از اقرب الموارد). عُسر. و رجوع به عسر شود.
-
عسر
فرهنگ فارسی معین
(عُ سْ) [ ع . ] (اِمص .)1 - سختی ، دشواری . 2 - تنگدستی ، فقر.
-
عسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'osr ۱. دشوار ساختن.۲. دشواری؛ تنگی و سختی.۳. تنگدستی.
-
واژههای مشابه
-
عُسْرِ
فرهنگ واژگان قرآن
سختي - دشواري
-
عَسِرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
سخت - دشوار
-
عسر الهضم
دیکشنری عربی به فارسی
بد گوار , غير قابل هضم , بد گواري , سوء هاضمه , رودل , دير هضمي
-
عُسر و حَرَج
فرهنگ گنجواژه
گرفتاری.