کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسجل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عسجل
لغتنامه دهخدا
عسجل . [ ع َ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به حره ٔ بنی سلیم . (منتهی الارب ). جایگاهی است در حرة بنی سلیم ، و نام آن در شعر عباس بن مرداس آمده است . (از معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
عثجل
لغتنامه دهخدا
عثجل . [ ع َ ج َ ] (ع ص ) بزرگ شکم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فراخ و سطبر از مشک و خنور. (منتهی الارب ). الواسع الضخم من الاوعیة و الاسقیة و نحوها. (اقرب الموارد).
-
اثجل
لغتنامه دهخدا
اثجل . [ اَ ج َ ] (ع ص ، اِ) مردی که شکمش کلان و فراخ باشد. (منتهی الارب ). بزرگ شکم . (مهذب الاسماء). مرد برآمده تهیگاه . (منتهی الارب ). || که پوست شکم سست دارد. آنکه پوست شکمش سست و فروهشته باشد . || اثجل الوادی ؛ میانه ٔ فراخ وادی .(منتهی الارب )...
-
اسجل
لغتنامه دهخدا
اسجل . [ اَ ج َ ] (ع ص ) ضرع اسجل ؛ پستان فروهشته ٔ فراخ پوست . (منتهی الارب ).