کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عسج
لغتنامه دهخدا
عسج . [ ع َ ] (ع مص ) گردن دراز کردن در رفتار. (ازمنتهی الارب ). گردن یازیدن در وقت رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). دراز کردن گردن در هنگام راه رفتن . عَسَجان . عَسیج . و رجوع به عسیج شود. || به شتاب رفتن . (از ناظم الاطباء). دویدن . (المصادر زوزنی ).
-
عسج
لغتنامه دهخدا
عسج . [ ع َ س َ ] (ع مص ) بیمار گردیدن شتران از چریدن خار عوسج . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
عثج
لغتنامه دهخدا
عثج . [ ع َ ] (ع مص ) همیشگی نمودن بر اندک اندک نوشیدن چیزی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِ) گروه مسافران ، مقلوب ثعج . (منتهی الارب ). گروه مردم . || پاره ای از شب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
عثج
لغتنامه دهخدا
عثج . [ ع َث َ ] (ع مص ، اِ) به همه ٔ معانی رجوع به عَثج شود.
-
اسج
لغتنامه دهخدا
اسج . [ اُ س ُ ] (ع ص ، اِ) ماده شتران تیزرفتار. وسُج .
-
جستوجو در متن
-
عسجان
لغتنامه دهخدا
عسجان . [ ع َ س َ] (ع مص ) عَسْج . عسیج . رجوع به عَسْج و عسیج شود.
-
خار
لغتنامه دهخدا
خار. (اِ) شوکه . شوک . (منتهی الارب ). شوکه ٔ تیز. (آنندراج ). سَفی ̍. عَرین . عَسَج . لُدّاغ . (منتهی الارب ). لم . لام . بور. غاز. غاژ. تیغ. تیخ . تلی . تلو : اشتر گرسنه کیمه (کتیره ؟) خوردکی شکوفه ز خار چیره خورد. رودکی .بلی کشیدن باید عتاب و ناز ...