کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اذان
لغتنامه دهخدا
اذان . [ اَ ] (ع مص ) آگاهی . آگاهی دادن . آگاهانیدن . نِداء. اعلام . خبر کردن . خبر بگوش رساندن . || گوش بچیزی داشتن ، قوله تعالی : «و اَذِنَت ْ لِرَبِّها و حُقَّت ْ». (قرآن 2/84)؛ یعنی گوش داشته است امر پروردگار را و واجب است او را که گوش دارد امر ...
-
اذعن
لغتنامه دهخدا
اذعن . [ اَ ع َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از اذعان .
-
از آن
لغتنامه دهخدا
از آن . [ اَ ] (حرف اضافه + صفت / ضمیر) مِنْه ُ. از او. از وی : زن پیر رفت و می آورد و جام از آن جام فرهاد شد شادکام . فردوسی .آن که برهم زن جمعیت ما شد یارب تو پریشانتر از آن زلف پریشانش کن . ؟و رجوع به آن شود. || از آن کس . || من جمله . من ذلک : و ...
-
ازآن
لغتنامه دهخدا
ازآن . [ اَ ن ِ ] (ضمیر ملکی مرکب ) ملک ِ. مال ِ : ازآن تو یا من یا اوست . منزلیست اندر وی خرگاه هاست ازآن خلخیان . (حدود العالم ). و اندر نصیبین دیرهاست ازآن ترساآن . (حدود العالم ). و غلامی ترک ازآن پسرش بسرای امیر آورده بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ...
-
ازان
لغتنامه دهخدا
ازان . [ ] (اِخ ) [ شاپور ذوالاکتاف ] شهر کرخه کرد و از آنجا بزیر زمین اندر راه کرد که سوار بگندیشاپور رفتی ، و بسیار قلعه ها کرد و از جمله قلعه ٔ ازان و آنرا مؤبدان گفته اند و بر آنجا سرایها ساخته اند سخت بزرگ و خزینه و فرزندان برین قلعه بودند بوقت...
-
اضآن
لغتنامه دهخدا
اضآن . [ اَض ْ ] (ع اِ) ج ِ ضَأن . (منتهی الارب ).
-
اضآن
لغتنامه دهخدا
اضآن . [اِض ْ ] (ع مص ) صاحب بسیار میش گشتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). خداوند بسیار گوسفند میشینه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). خداوند گوسفند میشینه ٔ بسیار شدن . (زوزنی ). فزونی یافتن ضأن . (از اقرب الموارد).
-
اضان
لغتنامه دهخدا
اضان . [ اِ ] (اِخ ) اطان . نام جاییست . یاقوت آرد: و ابوعمرو اطان روایت کرده و به هر دو لغت (لهجه ) و روایت این بیت ابن مُقبل آمده است :تَاءَنَّس ْ خلیلی هل تری من ظعائن تحملن بالعلیاء فوق اضان . (از معجم البلدان ).و رجوع به اطان شود.
-
اظان
لغتنامه دهخدا
اظان . [ اِ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و چنانکه در لسان العرب آمده است ، شعر ابن مقبل :تأمل خلیلی هل تری من ظعائن تحملن بالعلیاءفوق اظان .را شاهد برای اظان هم آورده اند. رجوع به اطان شود.
-
جستوجو در متن
-
ترکی بن سعید
لغتنامه دهخدا
ترکی بن سعید. [ ت ُ ی ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) (... - 1305 هَ . ق .)...بن سلطان حاکم عمان بود و در زمان امارت برادرزاده اش سالم بن ثوینی از عمان برفت و در هند اقامت کرد و چون حکومت به عزان بن قیس رسید به مسقط بازگشت و گروهی از مردم نجد که در آن جا بودند از...