ازان . [ ] (اِخ ) [ شاپور ذوالاکتاف ] شهر کرخه کرد و از آنجا بزیر زمین اندر راه کرد که سوار بگندیشاپور رفتی ، و بسیار قلعه ها کرد و از جمله قلعه ٔ ازان و آنرا مؤبدان گفته اند و بر آنجا سرایها ساخته اند سخت بزرگ و خزینه و فرزندان برین قلعه بودند بوقت غلبه ٔ رومیان و هنوز اثر سرای او ظاهر است بر قلعه ٔ شاپوری گویند،و من این همه برأی العین دیده ام . (مجمل التواریخ و القصص ص 67). حمزه گوید: بنی عدة مدن منها برزخ شابور و هی عبکراو ازان خره شابور و هی السوس (ص 37) و ظاهراً کلمه انزان است . (بهار مجمل التواریخ ص 67).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.