کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عروض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عروض
/'aruz/
معنی
۱. [جمع: اعاریض] (ادبی) میزان شعر.
۲. [جمع: اعاریض] (ادبی) جزء آخر مصراع اول بیت.
۳. ناحیه؛ کرانه و گوشه.
۴. راه در کوه.
۵. (ادبی) مضمون کلام.
۶. (ادبی) علمی که بهوسیلۀ آن به اوزان شعر و تغییرات آن پی میبرند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
prosody
-
جستوجوی دقیق
-
عروض
لغتنامه دهخدا
عروض . [ ع َ ] (اِخ ) مدینه و مکه و یمن است . و گویند مکه و یمن باشد. و برخی آن را مکه و طایف و حومه ٔ آنها دانسته اند. و آن را خلاف عراق نیز گفته اند و حکایت کنند که چون «جدیس » به قصد برادران خود از بابل حرکت کرد و به طَسم که در «عروض » فرودآمده بو...
-
عروض
لغتنامه دهخدا
عروض . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ ریاضت نایافته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کرانه و گوشه . (منتهی الارب ). ناحیه . (از اقرب الموارد). || راه در کوه . (منتهی الارب ). راه که در دامنه ٔ کوه و در تنگنا باشد. ج ، عُرُض . (اقرب الموارد). || مضم...
-
عروض
لغتنامه دهخدا
عروض . [ ع َ] (اِخ ) نام اسب قره ٔ اسدی است . (از منتهی الارب ).
-
عروض
لغتنامه دهخدا
عروض . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَرض . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عرض شود.
-
عروض
لغتنامه دهخدا
عروض . [ ع ُ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را حاجت . (از منتهی الارب ). عارض شدن . ظهور. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). طاری شدن . سانح شدن . عَرض . رجوع به عرض شود.
-
عروض
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دانش شناخت وزن شعر و تغییرات آن . 2 - جزو آخر از مصراع اول هر بیت .
-
عروض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'aruz ۱. [جمع: اعاریض] (ادبی) میزان شعر.۲. [جمع: اعاریض] (ادبی) جزء آخر مصراع اول بیت.۳. ناحیه؛ کرانه و گوشه.۴. راه در کوه.۵. (ادبی) مضمون کلام.۶. (ادبی) علمی که بهوسیلۀ آن به اوزان شعر و تغییرات آن پی میبرند.
-
عروض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عرض] 'oruz = عَرْض
-
واژههای مشابه
-
عروض البلد
لغتنامه دهخدا
عروض البلد. [ ع َ ضُل ْ ب َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) قسمی از قول و حراره و تصنیف و کخ کخ و شرقی و زجل و موشح و موشحه و کاری و کان وکان و موالیا و قوما و ملعبه . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به کُخکُخ شود.
-
اجزاء عروض
لغتنامه دهخدا
اجزاء عروض . [ اَ ءِ ع َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اجزاء شعر شود.
-
اجزای عروض
لغتنامه دهخدا
اجزای عروض . [ اَ ی ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اجزاءِ شعر شود.
-
واژههای همآوا
-
اروز
لغتنامه دهخدا
اروز. [ اَ ] (ع ص ) منقبض . || مجتمع. || ثابت . || بخیل .
-
اروز
لغتنامه دهخدا
اروز. [ اُ ] (ع مص ) منقبض شدن ، چنانکه بخیلی با سؤال عطا. خود را درهم کشیدن . گرفته شدن ببخل . با هم آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). فاهم شدن . (زوزنی ). || مجتمع شدن . || ثابت گردیدن . استوار شدن (تاج المصادر بیهقی )، چنانکه درخت و جز آن در زمین . ||...