کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرضبُری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عرض
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبرو، اعتبار، جاه، حیثیت، شرف، قدر، ناموس ۲. ذات، گوهر، نفس
-
عرض
واژگان مترادف و متضاد
۱. پهنا، پهنه ۲. بیان، حرف، سخن، گفتار، گفته ۳. شرح، وصف ≠ درازا، درازی، طول
-
عرض
فرهنگ واژههای سره
پهنا
-
عرض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← عرض نقطه
-
عرض
فرهنگ فارسی معین
(عُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جانب ، طرف ، کرانه . 2 - مال ملت ، بیت المال .
-
عرض
فرهنگ فارسی معین
(عِ رْ) [ ع . ] (اِ.) آبرو، ناموس .
-
عرض
فرهنگ فارسی معین
(عَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - متاع ، کالا. 2 - نا - خوشی ، بیماری . 3 - آن چه که دوام و بقا نداشته باشد. 4 - آن چه که قائم به دیگری است و از خود وجود مستقلی ندارد.
-
عرض
فرهنگ فارسی معین
(عَ رْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آشکار کردن ، نشان دادن . 2 - (اِمص .) بیان مطلب یا درخواستی با فروتنی و ادب . 3 - پهنا. 4 - مدت ، زمان .
-
عرض
دیکشنری عربی به فارسی
فرمودن , امر کردن , دعوت کردن , پيشنهاد کردن , توپ زدن , خداحافظي کردن , قيمت خريدرا معلوم کردن , مزايده , پيشنهاد , پهنا , عرض , وسعت نظر , نمايش , نمايش دادن , نماياندن , تقديم داشتن , پيشکش کردن , عرضه , تقديم , پيشکش , اراءه , نشان دادن , نمودن ,...
-
عرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'arz ۱. بیان مطلبی با احترام و ادب.۲. نشان دادن؛ آشکار کردن.۳. (اسم) [مقابلِ طول] پهنا.۴. [مجاز] مدت؛ فاصله: در عرض یک ساعت تمام کارها را انجام داد.۵. سان دیدن از سپاهیان و تجهیزات آنها.۶. اداره و گرداندن امور سپاهیان.۷. (اسم) ...
-
عرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعراض] 'araz ۱. متاع؛ کالا.۲. بیماری و ناخوشی.۳. آنچه برای شخص پیش بیاید.۴. چیزی که دوام و بقا نداشته باشد.۵. [مقابلِ جوهر] (فلسفه) آنچه قائم به غیر باشد.
-
عرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'erz ۱. نفس؛ ذات.۲. جسد.۳. ناموس و آبروی شخص.۴. حسبونسب که انسان به آن فخر میکند.
-
عرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'orz ۱. روی کوه؛ گردنۀ کوه.۲. میان دریا.۳. جانب؛ ناحیه؛ کرانه.
-
عَرَضَ
فرهنگ واژگان قرآن
هر چيز غير ثابت - زودگذر (در جمله "عرض الحياة الدنيا "شؤون ناپايدار زندگي دنيا منظور است، و مراد از "عرض هذا الادني " نيز لذائذ زندگي دنيا و نعمتهاي زودگذر آن است ، و اگر به اشاره مذکر "هذا "به آن اشاره فرموده و حال آنکه جا داشت با ضمير مؤنث "هذه "به...
-
عُرِضَ
فرهنگ واژگان قرآن
عرضه شد