کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرسان
لغتنامه دهخدا
عرسان . [ ع ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عِرس . رجوع به عرس شود. || شیر نر و شیر ماده . (ناظم الاطباء). || زن و شوهر. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ارسان
فرهنگ نامها
(تلفظ: arsān) (در اعلام) والی منسوب از طرف داریوش سوم که حاکم ناحیهی دربند کیلیکیه بود .
-
ارسان
فرهنگ نامها
پهلوان مشهور و شناخته شده
-
ارصان
لغتنامه دهخدا
ارصان . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است بنی حارث بن کعب را. (منتهی الأرب ).
-
ارصان
لغتنامه دهخدا
ارصان .[ اِ ] (ع مص ) استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). محکم و استوار گردانیدن . (منتهی الأرب ). محکم کردن .
-
ارسان
لغتنامه دهخدا
ارسان . [ اَ ] (اِخ ) از طرف داریوش سوم حاکم ناحیه ٔ دربند کیلیکیه بود. وی میتوانست بموقع بلندیهائی را که بر تنگ مزبور مشرف است ، اشغال کند و با بهره مندی از عبور قشون اسکندر مانع شود، چه سپاهیان اسکندر میبایست از پای کوه و از معبر چنان تنگی که ذکر ش...
-
ارسان
لغتنامه دهخدا
ارسان . [ اَ ] (ع اِ) زمین درشت . (منتهی الأرب ). || ج ِ رَسَن .
-
ارسان
لغتنامه دهخدا
ارسان . [ اِ ] (ع مص ) رسن ساختن . (منتهی الأرب ). || سخت بستن برسن . (آنندراج ). ستور را برسن بستن . (منتهی الأرب ).
-
ارسان
واژهنامه آزاد
پهلوان مشهور و شناخته شده
-
جستوجو در متن
-
عرس
لغتنامه دهخدا
عرس . [ ع ِ ] (ع اِ) زن باشوی . (منتهی الارب ). همسر و زن مرد. (از اقرب الموارد). || مرد با زن . (منتهی الارب ). شوهر زن . (از اقرب الموارد). گویند هی عرسه ، و هو عرسها. و زن و شوهر را عِرسان گویند. (از اقرب الموارد). || شیر ماده یا نر. (منتهی الارب ...