کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عجب
/'ajab/
معنی
۱. هنگام اظهار شگفتی به کار میرود: عجب خدایی دارد.
۲. شگفتانگیز؛ عجیب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تعجب، حیرت، شگفت، شگفتی
۲. عجیب
برابر فارسی
شگفت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجب
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعجب، حیرت، شگفت، شگفتی ۲. عجیب
-
عجب
واژگان مترادف و متضاد
تکبر، خودبینی، خودخواهی، غرور، نازش
-
عجب
فرهنگ واژههای سره
شگفت
-
عجب
لغتنامه دهخدا
عجب . [ ع ُ ](ع اِمص ) ناز. (منتهی الارب ). زهو. (اقرب الموارد). || خویشتن بینی . (منتهی الارب ) : بچشم عجب و تکبر نگه بخلق مکن که دوستان خدا ممکن اند در اوباش . سعدی .و در اصطلاح عرفا عبارت از خودبینی و خوشنودی از کردار خویشتن باشد. (کشاف اصطلاحات )...
-
عجب
لغتنامه دهخدا
عجب . [ ع َ ] (ع اِ) بُن ِ دنب . گویند آن نخستین چیزی است که آفریده شده و آخر چیزی است که پوسیده میشود.(منتهی الارب ) (آنندراج ). اصل الذنب عند رأس العصعص . (اقرب الموارد). || سپس ِ هر چیزی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). پایان . || ریگ . (منتهی ال...
-
عجب
لغتنامه دهخدا
عجب . [ ع َ ج َ ] (ع مص ) ناشناختن چیزی که وارد شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به شگفتی آمدن از کسی . (منتهی الارب ). شگفتگی . (مهذب الاسماء). شگفتی که آدمی را دست دهد هنگام بزرگ شمردن چیزی . کار شگفت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد...
-
عجب
لغتنامه دهخدا
عجب . [ع َ ] (اِخ ) قبیله ای است . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
عجب
فرهنگ فارسی معین
(عَ جَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) شگفتی ، تعجب . 2 - (ص .) شگفت آور، عجیب .
-
عجب
فرهنگ فارسی معین
(عُ جْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)به خود نازیدن . 2 - (اِمص .) تکبر، خودبینی .
-
عجب
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] 'ajab ۱. هنگام اظهار شگفتی به کار میرود: عجب خدایی دارد.۲. شگفتانگیز؛ عجیب.
-
عجب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ojb خودبینی؛ خودپسندی؛ کبر و گردنکشی.
-
واژههای مشابه
-
عَجَبٌ
فرهنگ واژگان قرآن
عجيب (عجب و تعجب به معناي اين است که امري که سببش براي انسان معلوم نيست بر نفس آدمي هجوم آورد و انسان ناگهاني با آن روبرو شود)
-
عجب آمدن
لغتنامه دهخدا
عجب آمدن . [ ع َ ج َ م َ دَ ] (مص مرکب ) به شگفت آمدن . تعجب کردن . به شگفت ماندن : سختم عجب آید که چگونه بردش خواب آن را که به کاخ اندر یک شیشه شراب است . منوچهری .عشق پیرانه سر از من عجبت می آیدچه جوانی تو که از دست ببردی دل پیر.سعدی .
-
عجب داشتن
لغتنامه دهخدا
عجب داشتن . [ ع َ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) شگفت داشتن . به شگفت بودن . تعجب کردن : عجب دارم ار شرم دارد ز من که شرمم نمیآید از خویشتن . سعدی .عجب دارم از خواب آن سنگدل که خلقی بخسبند از او تنگدل . سعدی (بوستان ).بخندید و بگریست مرد خدای عجب داشت سنگین دل...