کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عائشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عائشة
لغتنامه دهخدا
عائشة. [ ءِ ش َ ] (اِخ ) بنت احمد القرطبیه . شاعره و ادیبه و از مردم قرطبه است . او در عصر خویش در اندلس به فهم و فضل و کمال مشهور بود و خطی زیبا داشت و ملوک اندلس را مدح گفت و تا آخر عمر شوهر نکرد. به سال 400 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ). و...
-
عائشة
لغتنامه دهخدا
عائشة. [ ءِ ش َ ] (اِخ ) بنت اسماعیل پاشابن محمد کاشف تیمور. یکی از شعراء و ادباء و از نوابغ مصر بود و به عربی و ترکی و فارسی شعرمیسرود. به سال 1256 هَ . ق . در قاهره متولد شد و به سال 1320 هَ . ق . درگذشت . او را آثار بسیاری است از جمله دیوان شعر او...
-
عائشة
لغتنامه دهخدا
عائشة. [ ءِ ش َ ] (اِخ ) بنت محمد عبدالهادی مقدسی . در عصر خود سیده ٔ محدثان دمشق بود و به سال 723 هَ . ق . به دمشق متولد شد و در آنجا نشأت یافت . صحیح بخاری را بر حافظ حجاز خواند و ابن حجر از او روایت کند و کتابهای دیگر را نیز بر او خواند. عائشه در...
-
عائشة
لغتنامه دهخدا
عائشة. [ ءِ ش َ ] (اِخ ) عایشة (وفات : 58 - 59 هَ . ق .) وی دختر ابوبکر و از زنان رسول خدا (ص ) است . کنیت او ام عبداﷲ و مادر وی ام رومان دختر عمیربن عامربن دهمان بن حارث بن غنم بن مالک بن کنانه است . رسول (ص ) پس از مرگ خدیجه او را به زنی گرفت . عائ...
-
عائشة
لغتنامه دهخدا
عائشة. [ ءِ ش َ] (اِخ ) بنت یوسف بن احمدبن الناصر الباعونی ، مکنی به ام عبدالوهاب . شاعر بود نسبت او به باعون از قراء عجلون در شرق اردن است . مولد او به دمشق بود، و از علماء آن بلاد لغت و ادب فراگرفت . او راست : بدیعیه که بر آن شرحی نیکو نوشته است ، ...
-
عائشة
لغتنامه دهخدا
عائشة. [ءِ ش َ ] (اِخ ) بنت طلحةبن عبیداﷲ. از طایفه ٔ بنی تیم بن مرة است . زنی ادیب ، فصیح و عالم به اخبار و حکایات عرب بود. مادر او ام کلثوم دختر ابوبکر صدیق و خاله ٔ وی عایشه ام المؤمنین است و به خاله ٔ خود سخت شباهت داشت . عائشه روی خود را نمیپوش...
-
واژههای مشابه
-
ابن عائشه
لغتنامه دهخدا
ابن عائشه . [ اِ ن ُ ءِ ش َ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمد، از خاندان عباسی ، در زمان خلافت مأمون با ابراهیم بن مهدی بیعت کرده و از طرف مأمون دستگیر و زندانی شد و چون از حبس گریختن خواست او را گرفته بیاویختند. وفات 210 هَ .ق .
-
ابن عائشه
لغتنامه دهخدا
ابن عائشه . [ اِ ن ُ ءِ ش َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمد، از غیر نژاد عرب ، از موالی قریش . مغنی مشهور. آوازی بغایت دلکش داشت و هرگاه بدو تکلیف خواندن می کردند برمی آشفت یعنی غنا را دون ِ رتبه ٔ خویش میشمرد و تنها آنگاه که حسن مثنّی از او تقاضای تغنی می کرد...
-
بئر عائشة
لغتنامه دهخدا
بئر عائشة. [ ب ِءْ رِ ءِش َ ] (اِخ ) چاهی در مدینه منسوب به عائشةبن نمیر. واین عائشة نام مردی بوده است . (از معجم البلدان ).
-
عائشه ٔ لب جوی
لغتنامه دهخدا
عائشه ٔ لب جوی . [ ءِ ش َ ی ِ ل َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرنده ای است که آن را به عربی صَعوة میگویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ذکوان
لغتنامه دهخدا
ذکوان . [ ] (اِخ ) مکنی به ابی عمرو. مولی عائشه رضی اﷲ عنها. او حاجب ام ّالمؤمنین عائشه و تابعی است و بعضی او را صحابی گفته اند.
-
ابوعبدالرحمن
لغتنامه دهخدا
ابوعبدالرحمن . [ اَ ع َ دِرْ رَ ما ] (اِخ )عبیداﷲبن محمدبن عمر. تابعی است و از این رو که مادر او عائشه نام داشت به عبیداﷲبن عائشه معروف است .
-
ابوحفصه
لغتنامه دهخدا
ابوحفصه . [ اَ ح َ ص َ ] (اِخ ) مولی عائشه . او از عائشه و از او یحیی بن ابی کثیر روایت کند.