کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظهوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظهوری
لغتنامه دهخدا
ظهوری . [ ظُ ] (اِخ ) از قدمای شعرای عثمانی است منسوب به خانواده ٔ دلبندزاده از اهل مناستر و به همانجا درگذشته است .
-
ظهوری
لغتنامه دهخدا
ظهوری . [ ظُ ] (اِخ ) تبریزی . شاعری است . از اوست :چه رشک میبری ای دل به کشتگان غمش تو هم به مقصد خود میرسی شتاب مکن .
-
ظهوری
لغتنامه دهخدا
ظهوری . [ ظُ ] (اِخ ) ترشیزی . از شعرای خراسان است . او به هندوستان مسافرت کرد و به خدمت ابراهیم عادلشاه ثانی رسید و ساقی نامه ٔ خود را که حاوی چهارهزار بیت است به نام وی پرداخت . او را دیوانی است و هم سه رساله به نام «خوان خلیل » و «رساله ٔ نورس » و...
-
ظهوری
لغتنامه دهخدا
ظهوری . [ ظُ ] (اِخ ) شیرازی . شاعری است . از اوست :تو پاک دامنی از ما ز رشک نزدیک است که سر به وادی تهمت دهی گمان مرااگر دروغ وگر راست حرفها دارم ز غیر زود ببر یا ببر زبان مرا.
-
واژههای مشابه
-
حکیم ظهوری
لغتنامه دهخدا
حکیم ظهوری . [ ح َ ظُ ] (اِخ ) از شاعران تبریز است . این دو بیت از اوست :هنوز اول عشق است پرعتاب مکن بنای عشق مرا از ستم خراب مکن چه رشک میبری ایدل بکشتگان غمش تو هم بمقصد خود میرسی شتاب مکن .(مجمع الخواص ص 259 246)
-
جستوجو در متن
-
گهرستان
لغتنامه دهخدا
گهرستان . [ گ ُ هََ رِ ] (اِ مرکب ) مخفف گوهرستان . جای گهر. جایی که گهر در آن باشد : فصل نیسان غم و دیده ٔ تر بر سر کارعالم از اشک ظهوری گهرستان گشته ست .ظهوری (از آنندراج ).
-
شکراندا
لغتنامه دهخدا
شکراندا. [ ش َ ک َ اَ ] (ن مف مرکب ) چیزی که شکر در آن اندوده باشند. (آنندراج ).بستنی که با شکر سازند. (ناظم الاطباء) : زهر غمی نیست ظهوری به جام کام اگر شد شکراندا چه حظ.ظهوری (از آنندراج ).
-
ناله گیر
لغتنامه دهخدا
ناله گیر. [ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔ ناله . که ناله را ببندد. که مانع ناله کردن شود : گشتی شکار درد ظهوری به خود بنازشادم که دام من نفس ناله گیر تست .ظهوری (از آنندراج ).
-
بدو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) be(o)do[w] دونده؛ تندرو؛ تیزرفتار: ◻︎ در معرکهٴ بدوسواران عیب است / از لاشهسوار ترکتازی کردن (ظهوری: لغتنامه: بدو).
-
شاخ بردیوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شاخبهدیوار› [قدیمی، مجاز] šāxbardivār مغرور و گردنکش: ◻︎ فردا کندت زمانه پامال چو خاک / امروز اگرچه شاخبردیواری (ظهوری: لغتنامه: شاخبردیوار).
-
کمر باختن
لغتنامه دهخدا
کمر باختن . [ ک َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) کمر شکستن و بی طاقت ماندن از بیم و غم . (غیاث ). طاقت نیاوردن کمر و متحمل نشدن باری را. (آنندراج ). طاقت نیاوردن کسی تحمل باری را. (فرهنگ فارسی معین ) : گران است بار فراق آن قدرکه کوه از کشیدن ببازد کمر. نورالدی...
-
غزنو
لغتنامه دهخدا
غزنو. [ غ َ ن َ ] (اِخ ) نام شهر غزنین که مابین کابل و قندهار واقع است . (برهان قاطع) (آنندراج ). غزنی . غزنه . غزنین . (برهان قاطع). رجوع به غزنین شود : بیش از آن کز شاه غزنو داشت فردوسی طمعریخت گوهر بر ظهوری از شه هندوستان .نورالدین ظهوری (از آنندر...
-
دوش خوردن
لغتنامه دهخدا
دوش خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) لطمه بر پشت خوردن . (ناظم الاطباء). مرادف پهلو خوردن . (آنندراج ). تنه خوردن : دوشی نخورد قصرشهان خانه بدوشم سرحلقگی از ماست ولی حلقه بگوشم . ظهوری (از آنندراج ).گاهی که کند ماه تهی پهلویی زآن است که خورده د...