دوش خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) لطمه بر پشت خوردن . (ناظم الاطباء). مرادف پهلو خوردن . (آنندراج ). تنه خوردن :
دوشی نخورد قصرشهان خانه بدوشم
سرحلقگی از ماست ولی حلقه بگوشم .
گاهی که کند ماه تهی پهلویی
زآن است که خورده دوشی از قندیلش .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوش خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) لطمه بر پشت خوردن . (ناظم الاطباء). مرادف پهلو خوردن . (آنندراج ). تنه خوردن :
دوشی نخورد قصرشهان خانه بدوشم
سرحلقگی از ماست ولی حلقه بگوشم .