کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ظلف
معنی
(ظِ لْ) [ ع . ] (اِ.) سم شکافته مانند سم گاو و گوسفند و بز به خلاف اسب و خر و استر که آن ها را حافره گویند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظلف
لغتنامه دهخدا
ظلف . [ ظَ ] (ع مص ) ظلف القوم ؛ پیروی کردآنها را. || ظلف الشاة؛ بر سُم زد گوسفندرا. || ظلف اثره ؛ پوشیده و ناپدید کرد اثر پای را تا راه بدو نبرند، یا در زمین درشت رفت تا اثر نماند. || ظلفت الارض ؛ درشت گردید. || ظلف عنه ؛ بازایستاد از آن . || بازایس...
-
ظلف
لغتنامه دهخدا
ظلف . [ ظَ ل َ ] (ع اِ) همه . جملگی . تمام . کامل . || (ص ) مکان ظلف ؛ جای بلند از آب و گل و لای .
-
ظلف
لغتنامه دهخدا
ظلف . [ ظَ ل َ / ظَ ] (ع ص ) ناچیز. || مباح . روا. || هدر. مفت . باطل . رایگان : ذهب دَمه ظلفاً؛ أی هدراً؛ یعنی رایگان رفت خون او. || (اِمص ) تنگی زندگانی . || ظَلْف . پارسائی . زهادة.
-
ظلف
لغتنامه دهخدا
ظلف . [ ظَ ل ِ ] (ع ص ) جای بلند از آب و گل و لای .
-
ظلف
لغتنامه دهخدا
ظلف . [ ظَ ل ِ ] (ع ص ) ظلف النفس ؛ عزیز در نفس خویش . پارسا. زاهد.
-
ظلف
لغتنامه دهخدا
ظلف . [ ظِ ] (ع اِ) سُم شکافته مانند سُم گاو و گوسفند و بز و جز آن . ژنگله . زنگله ٔ گاو و گوسفند و آهو و امثال آن . کفشک . (التفهیم ). ج ، ظُلوف ، اَظلاف .ارجانی گوید: چون سم ستور شکافته بسوزند و با سرکه به هم بیامیزندو بر داءالثعلب طلی کنند منفعت ک...
-
ظلف
لغتنامه دهخدا
ظلف . [ ظِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ ظَلِفة.
-
ظلف
لغتنامه دهخدا
ظلف . [ ظُ ل ُ / ظُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ظلیف .
-
ظلف
لغتنامه دهخدا
ظلف . [ظُل ْ ل َ ] (ع ص ) ظلوف ٌ ظُلَّف ؛ سُمهای درشت و سخت .
-
ظلف
فرهنگ فارسی معین
(ظِ لْ) [ ع . ] (اِ.) سم شکافته مانند سم گاو و گوسفند و بز به خلاف اسب و خر و استر که آن ها را حافره گویند.
-
واژههای مشابه
-
ظلف التیس
لغتنامه دهخدا
ظلف التیس . [ ظِ فُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) سُم تکه .طبیعتش به ظلف المعز نزدیک تر است . چون بسوزانند و سحق کنند و با عسل بسرشند و به آب بیاشامند نافع بود جهت گمیز کردن در جامه ٔ خواب و اگر در خانه دود کنند مار بگریزد و چون به بول اطفال و عسل سرشته بر ش...
-
ظلف الخبز
لغتنامه دهخدا
ظلف الخبز. [ ظِ فُل ْ خ ُ ] (ع اِ مرکب ) کران نان .
-
ظلف المعز
لغتنامه دهخدا
ظلف المعز. [ ظِ فُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب )سُم بز. سرد و خشک بود در سیم ، داءالثعلب و داءالحیه را نافع بود چون خاکستر آن با سرکه طلا کنند و اگر سحق کنند با شراب و بر گزیدگی مجموع جانوران یا سباع نهند نافع بود و اگر سحق کنند با عسل و طلا کنند دردمفاصل و ...
-
ذات ظلف
لغتنامه دهخدا
ذات ظلف . [ ت ُ ظِ ] رجوع به ذوات الاظلاف شود.