کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طغیان 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
spray entrainment flooding
طغیان همراهبَری افشانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] طغیان ناشی از همراهبری قطرههای مایع بهحدیکه مایع به جای جاری شدن به سمت سینی پایینی بهصورت افشانهای به سینی بالایی راه یابد
-
froth entrainment flooding
طغیان همراهبَری کفآلود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] طغیان ناشی از همراهبری بهحدیکه سرکف به سینی بالایی راه یابد
-
جستوجو در متن
-
خروج
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - بیرون شدن . 2 - طغیان کردن .
-
نافرمانی
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (حامص .) 1 - سرکشی ، طغیان . 2 - معصیت ، گناه .
-
جزیرة
لغتنامه دهخدا
جزیرة. [ ج َ رَ ] (اِخ ) محله ای به فسطاط که نیل در طغیان محیط آن گردد و آن مانند آداک برآید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ).
-
کامپ بل
لغتنامه دهخدا
کامپ بل . [ ب ِ ] (اِخ ) لرد کلاید فیلدمارشال انگلیسی . درگلاسگو بدنیا آمد (1863-1792 م .). او کسی است که طغیان سیپای را سرکوب کرد.
-
امامقلی سلطان
لغتنامه دهخدا
امامقلی سلطان . [ اِق ُ س ُ ] (اِخ ) پسر دین محمدخان ، از طرف عم خود ولی محمدخان پادشاه ازبک عهده دار حکومت سمرقند بود و در سال 1020 هَ . ق . علم طغیان برافراشت و سرانجام بپادشاهی ازبک رسید. رجوع به تاریخ عالم آرای عباسی شود.
-
براه
لغتنامه دهخدا
براه . [ ب ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: ب + راه ) خوب . نیکو. || آراسته . || خوبی . نیکوئی . (برهان ) (آنندراج ). || زیبا. گویند مردی براه است . (فرهنگ اسدی ). || آراستگی . || برازش . || برازیدن . (برهان ) (آنندراج ). بر راه کسی که در راه (مستقیم ) ا...
-
دریاچه ٔ نجف
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ نجف . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) دریاچه ای است در مغرب فرات بطرف عربستان که اکنون آن را دریاچه ٔ نجف خوانند. بابلیها بوسیله ٔ ترای ، که شاید یکی از شعب فرات بوده آب را در موقع طغیان به این دریاچه می انداختند. (از تاریخ ایران باستا...
-
چغرتکین
لغتنامه دهخدا
چغرتکین . [ چ ِ ت َ ] (اِخ ) یک تن از سپاهیان ایلک خان : ایلک خان طریق طغیان سلوک داشته صاحب جیش خویش سیاسی تکین را به حکومت خراسان فرستاد و چغرتکین را به شحنگی بلخ موسوم گردانید. (تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 377). و سیاسی تکین و چغرتکین مانند پشه ...
-
پادشاه خاتون
لغتنامه دهخدا
پادشاه خاتون . [ دْ / دِ ] (اِخ ) یاپادشاه سلطان . دختر بزرگ شاه شجاع ابن امیر مبارزالدین محمد مظفر که بحباله ٔ نکاح برادرزاده ٔ وی شاه یحیی بود و هنگامی که شاه یحیی در یزد علم طغیان بر شاه شجاع برافراشت چون شاه شجاع برای رفع غائله ٔ وی به یزد تاخت و...
-
علوی مدنی
لغتنامه دهخدا
علوی مدنی . [ ع َ ل َ ی ِ م َ دَ ] (اِخ ) شخص نابینائی بود که به نوشته ٔ تاریخ گزیده در عهد سلطان ملکشاه ، وقتی احمدبن عبدالملک عطاش اسماعیلی طغیان کرد، وی در اصفهان به کمک ملاحده مردم را می ربود، و سرانجام نقشه ٔ اوفاش شد و به دست مردم کشته شد. رجوع...
-
کت تا
لغتنامه دهخدا
کت تا. [ ک ُ ] (اِخ ) دوست سارداناپال آخرین پادشاه آشور مقیم پافلاگونیه و پناه دهنده و محافظ دختران و پسران و گنجینه های این پادشاه در طغیان و سرکشی آرباکس بدین توضیح که هنگامی که سارداناپال آخرین پادشاه آشور مواجه با قیام آرباکس شد سه پسر و دو دختر ...
-
شادو
لغتنامه دهخدا
شادو. [ دُ ] (اِخ ) زونو ریدولفو. پسر ارشد یوهان گوتفرید شادو، مجسمه ساز آلمانی . بسال 1786 م . در رم تولد و به سال 1822م . وفات یافت . در پرتو عده ای از آثار خود که دارای جذبه ٔ شاعرانه اند معروف شد. از جمله ٔ این آثار: «سقراط در نزد تئودوتا» و نقش ...
-
بارداس
لغتنامه دهخدا
بارداس . (اِخ ) فوقاس (فوکاس ). نام یکی از سرداران دولت بیزانس است که با سردار دیگر موسوم به بارداس اسقلروس همدست بوده و در زمان واسیل دوم و قسطنطین نهم بکرات و مرات عصیان و طغیان ورزیده و موقتاًبحکومت رسید ولی تاب مقاومت نیاوردند و سرانجام توطئه ای ...