کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طغان شاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) ابن الب ارسلان محمدبن جغری بیک بن میکائیل . لقب وی شمس الدوله و کنیتش ابوالفوارس است . به روزگار الب ارسلان حکومت خراسان داشت ، و مستقر وی هرات بود. ازرقی از مداحان اوست ، و او غیر از طغانشاه بن مؤید آی ابه است که پس از سلطا...
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) ابن المؤید آی آبه . در لباب الالباب نام وی را بدین طرز آورده است : «ملک طغانشه بن محمد المؤید»، ولی علامه ٔ مرحوم میرزا محمدخان قزوینی در ضمن حواشی که بر کتاب مزبور نوشته گوید: «محمد المؤید» غلط است و صحیح اسقاط محمد است ،...
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) پدر پهلوان اسد نامی است که در عصر پنجمین پادشاه از آل مظفر، شاه شجاع ، به دست وی به حکومت کرمان برقرار گردید، تقریباً در حدود سال 775 هَ . ق . (تاریخ مغول اقبال ص 431).
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) نام پادشاه عظیم القدر از اولاد افراسیاب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : شه طغان عقل را نائب منم نِعْم َ الوکیل نوعروس فضل را صاحب منم نِعْم َ الفتی .خاقانی .بل نائبان یاوگیان ولایتندزیرا که شه طغان جهان سخن نیند.خاقانی .
-
واژههای مشابه
-
طغان حاجب
لغتنامه دهخدا
طغان حاجب . [ طُ ن ِ ج ِ ] (اِخ ) یکی از امرای عصر امیر نوح سامانی که بفرمان امیر مزبور وی را کشتند. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 361). و رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 203 شود.
-
طغان تیمور
لغتنامه دهخدا
طغان تیمور. [ طُ ت َ ] (اِخ ) یازدهمین از سلسله ٔ یوئن . از سال 732 تا 771 هَ . ق . سلطنت کرده است . رجوع به تاریخ طبقات سلاطین اسلام ص 191 شود.
-
طغان خان
لغتنامه دهخدا
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) حاکم فرغانه بوده است . رجوع به جهانگشای جوینی چ اوقاف گیب ج 1 ص 232 شود.
-
طغان خان
لغتنامه دهخدا
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) حاکم لکنوتی که سلطان مسعود از سلاطین سلسله ٔ مملوک بسال 641 هَ . ق . وی را از حکومت لکنوتی برکنار کرد و قرابیک تیمورخان را بجای او به حکومت برقرار داشت . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 623).
-
طغان خان
لغتنامه دهخدا
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) رجوع به عزالدین طغرل طغانخان هشتمین سلطان از سلاطین بنگاله شود. (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 275).
-
بارس طغان
لغتنامه دهخدا
بارس طغان . [ رِ طُ ] (اِخ ) رجوع به بارزطغان شود.
-
جستوجو در متن
-
رکن الدین
لغتنامه دهخدا
رکن الدین . [ رُ نُدْ دی ] (اِخ ) از امرای آل طغان یزک که ممدوح خاقانی بوده : شاه عجم رکن دین کز آیت عدلش نام عجم روضةالسلام بر آمدمفخر آل طغان یزک که ز حلمش بر سر دهر حرون لگام برآمد. خاقانی .میر کشورگشای رکن الدین که درش دیو را شهاب کند.خاقانی .
-
مطربه
لغتنامه دهخدا
مطربه . [ م َ رَ ب َ ] (اِخ ) مؤلف آتشکده ٔ آذر نویسد: اصلش از دیار فرح بار کاشغر است و در خانه ٔ طغان شاه بوده است و در مرثیه ٔ آن پادشاه ، پنجاه رباعی را گفته . الحق کمال دارد : در ماتمت ای شاه سیه شد روزم بی روی تو دیدگان خود بردوزم تیغ تو کجاست ...
-
الفیه و شلفیه
لغتنامه دهخدا
الفیه و شلفیه . [ اَ ی ی َ وَ ش َ ی ی َ ] (اِخ ) بتخفیف یاء و تشدید آن ، کتابی است از حکیم ازرقی شاعر، که آن را برای پادشاه نیشابور طغان شاه پسر خواهر طغرل سلجوقی تألیف کرد آنگاه که وی بضعف باه مبتلا شده بود تا وی از آن کتاب بهره مند شود، وکتاب مزبو...