رکن الدین . [ رُ نُدْ دی ] (اِخ ) از امرای آل طغان یزک که ممدوح خاقانی بوده :
شاه عجم رکن دین کز آیت عدلش
نام عجم روضةالسلام بر آمد
مفخر آل طغان یزک که ز حلمش
بر سر دهر حرون لگام برآمد.
میر کشورگشای رکن الدین
که درش دیو را شهاب کند.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکن الدین . [ رُ نُدْ دی ] (اِخ ) از امرای آل طغان یزک که ممدوح خاقانی بوده :
شاه عجم رکن دین کز آیت عدلش
نام عجم روضةالسلام بر آمد
مفخر آل طغان یزک که ز حلمش
بر سر دهر حرون لگام برآمد.