کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طسوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طسوق
لغتنامه دهخدا
طسوق . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طَسق . رجوع به طسق شود.
-
واژههای مشابه
-
هفت طسوق
لغتنامه دهخدا
هفت طسوق . [ هََ طَ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح دیوانی ) هفت بار مال را به قم وضع کرده اند و آن را به اصطلاح اهل دیوان هفت وضیعه میگویند و هفت طسوق . (تاریخ قم ص 112).
-
واژههای همآوا
-
تسوق
فرهنگ فارسی معین
(تَ سَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) بازاریابی کردن ، بازارگرمی .
-
تسوق
لغتنامه دهخدا
تسوق . [ ت َ س َوْ وُ ] (ع مص ) بازار جستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خرید و فروخت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خرید و فروش کردن قوم . (از متن اللغة) (ا...
-
تصوق
لغتنامه دهخدا
تصوق . [ ت َ ص َوْ وُ ] (ع مص ) آلوده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تصوق بعذرته ؛ یعنی آلوده گردیدبه پلیدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تسوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasavvoq ۱. بازار جستن و خریدوفروش کردن.۲. بازارگرمی کردن.
-
جستوجو در متن
-
هفت وضیعه
لغتنامه دهخدا
هفت وضیعه . [ هََ وَ ع َ / ع ِ ] (اِ مرکب ) هفت بار مال را به قم وضع کرده اند و آن را به اصطلاح اهل دیوان هفت وضیعه میگویند و هفت طسوق . (تاریخ قم ص 112). رجوع به هفت طسوق شود.
-
طسق
لغتنامه دهخدا
طسق . [ طَ ] (ع اِ) بغادده (بغدادیان ) بغلط بکسر خوانند. (منتهی الارب ). پیمانه ای است . || مقداری از خراج که به حساب سر جریب بر زمین و زراعت و جز آن گیرند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و منه قول عمر حیث کتب الی عامل له فی رجلین اسلما: ارفع الجزیة من ر...