کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرفی
لغتنامه دهخدا
طرفی . [ طَ رَ ف َ ] (ع اِ) طرفین . دو طرف و بدین صورت در حال اضافه آورند، مانند: طرفی النقیض : بطرفی افراط و تفریط. (شمس قیس در المعجم ).
-
واژههای مشابه
-
طَرَفَيِ
فرهنگ واژگان قرآن
دو سو - دو طرف
-
بی طرفی
فرهنگ واژههای سره
بی سویگ
-
یک طرفی
لغتنامه دهخدا
یک طرفی . [ ی َ / ی ِ طَ رَ ] (ص نسبی ) یک جهتی . یک سمتی . یک سویی . از یک جانب . || فیصله . حل و فصل .- یک طرفی شدن کار ؛ به نحوی پایان یافتن و یک رویه شدن .- یک طرفی کردن کار ؛ به نحوی پایان دادن به کاری . یک رویه کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
بی طرفی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] bitarafi ۱. بیطرف بودن.۲. (سیاسی) دخالت نکردن یک دولت مستقل در کشمکشهای دولتهای متخاصم.
-
neutrality 1
بیطرفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] موضع حقوقی یک دولت مبنیبر عدم جانبداری از هریک از دو طرف درگیر در جنگ
-
بی طرفی
لغتنامه دهخدا
بی طرفی . [ طَ رَ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح سیاسی ) عمل و حالت بی طرف . تصمیم عدم دخالت در امور سیاسی یا عدم دخول در جنگ که دولت سومی بخود گیرد چون دو دولت در حالت جنگ یا تیرگی مناسبات سیاسی باشند. (از یادداشت مؤلف ). عدم دخالت در دسته بندیهای سیاسی . ...
-
بی طرفی
دیکشنری فارسی به عربی
الحياد
-
neutralism
سیاست بیطرفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] سیاست مبتنی بر عدم تعهد در دوران جنگ سرد که اکثر کشورهای جهان سوم به آن پایبند بودند
-
permanent neutrality, perpetual neutrality
بیطرفی دائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] مشی سیاسی پایدار یک دولت، مبتنی بر بیطرفی، چه در جنگ و چه در صلح
-
armed neutrality
بیطرفی مسلح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] بیطرفی در عین آمادگی نظامی
-
شخص ان طرفی
دیکشنری فارسی به عربی
هنالک
-
حفظ بیطرفی
دیکشنری فارسی به عربی
الحفاظ علي الحياد
-
سیاست بى طرفى
دیکشنری فارسی به عربی
سياسة الحياد ، سياسة عدم الإنحياز