کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرب فزای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طرب و عیش و ناز و نوش
فرهنگ گنجواژه
عیش، بزم.
-
جستوجو در متن
-
حق اندیش
لغتنامه دهخدا
حق اندیش . [ ح َ اَ ] (نف مرکب ) اندیشنده ٔ حق . درست فکرکننده : دلشاد باش و خرم و خوش خوش طرب فزای بنده نواز باش و حق اندیش و حق گزار.سوزنی .
-
شیشه گر
لغتنامه دهخدا
شیشه گر. [ شی ش َ / ش ِ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که شیشه می سازد. (ناظم الاطباء). قاروری .(ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ) (دهار). زجاجی . زجاج . شیشه ساز. شیشه کار. آنکه شیشه سازد. آنکه آلات و ادواتی از شیشه درست کند. (یادداشت مؤلف ) : صلح جدا کن ز جنگ زآ...
-
خنده ناک
لغتنامه دهخدا
خنده ناک . [ خ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) متبسم . شاد. ضاحک . خرم . (یادداشت بخط مؤلف ) : دایم تازه روی و خنده ناک باش . (قابوسنامه ).بشکر و تحیت زبان برگشادهزاران هزار آفرین کرد یاد.پس از سجده شد تازه وخنده ناک چنین گفت کای مردم مصر پاک . (یوسف و زلیخا)...
-
حق گزار
لغتنامه دهخدا
حق گزار. [ ح َ گ ُ ] (نف مرکب ) اداکننده ٔ حق . صاحبان حق . پاسدار حق . شاکر : بندگان و کهتران را حق چنین باید شناخت شادباش ای پادشاه حق شناس حقگزار. فرخی .بناکرده خدمت دهی حق خدمت که دیده ست هرگز چو تو حق گزاری .فرخی .شمس الکفاة صاحب سید وزیر شاه بو...
-
ایمه
لغتنامه دهخدا
ایمه . [ اَ م َ / م ِ ] (ضمیر) در پارسی باستان ، «ایما» ، در پهلوی ، «ایم »، ضمیر اشاره بمعنی این است ، در لهجه ٔ گالشی ، «ایما» . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). اینکه ، اسم اشارت است بقریب . (غیاث ). || (ق ) اکنون و این دم . (برهان ). اکنون و این زما...
-
فرح
لغتنامه دهخدا
فرح . [ ف َ رَ ] (ع مص ) شادمانی نمودن و فیریدن . (منتهی الارب ). گشاده شدن دل به لذت عاجل . (از اقرب الموارد). شاد شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). شاد شدن و دنه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی )(مصادر زوزنی ). || (اِمص ) فیریدگی . (منتهی الارب ). سرور. (ا...
-
میخانه
لغتنامه دهخدا
میخانه . [ م َ / م ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن شراب می فروشند و خانه ٔ شراب فروشی و میکده . (ناظم الاطباء). شرابخانه . (آنندراج ). خرابات . سرای سرور. خانه ٔ سیل ریز. خمدان . خمستان . خمکده . خمخانه . (از مجموعه ٔ مترادفات ص 350). آنجا که ...
-
گلاب
لغتنامه دهخدا
گلاب .[ گ ُ ] (اِ مرکب ) عرق گل سرخ که ماءالورد است و از برگ گل آب مستفاد میشود که مزیدعلیه گل یا به معنی گل بطریق مجاز بود و تلخ ، چکیده ، ناب از صفات گلاب است و گلاب یزدی و صفاهان و گلاب عراق بهترین اقسام اوست .(آنندراج ). قَفیل . جُلاب . (منتهی ال...
-
گیتی
لغتنامه دهخدا
گیتی . (اِ) جهان . کره ٔ زمین . عالم سفلی . (از برهان قاطع) (از بهار عجم ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کره ٔ خاکی . کره ٔ ارض : ایا خورشید سالاران گیتی سوار رزم ساز و گرد نستوه . رودکی .هموار خواهی کرد گیتی راگیتی است کی پذیرد همواری . رودکی .گی...
-
زلف
لغتنامه دهخدا
زلف . [ زُ ] (اِ) موی سر. گیسو. (فرهنگ فارسی معین ). فارسیان زلف بالضم ، بمعنی موی چند که بر صدغ و گرد گوش روید و مخصوص محبوبان است استعمال کنند و این مجاز است از جهت سیاهی . (آنندراج ). در اصل به ضم اول و فتح لام لفظ عربی است . جمع زلفة بالضم که بمع...