کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طالع نحس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی طالع
واژهنامه آزاد
(گنابادی) بی طالع؛ بدشانس، بی اقبال، بدبخت.
-
طالع من الکبد
لغتنامه دهخدا
طالع من الکبد. [ ل ِ ع ُ م ِ نَل ْ ک َ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) الَ ... . یا طالع؛ نام رگی است بزرگ از جانب محدب کبد رسته . آن رگ که از جانب محدب جگر رسته است : پس بدان رگ بزرگ که از جانب محدب رسته است برآید، و آن را بتازی الطالع من الکبد گویند. (ذخیره ٔ خ...
-
طالع و بخت
فرهنگ گنجواژه
اقبال.
-
طالع و دولت
فرهنگ گنجواژه
بخت.
-
روزی و طالع
فرهنگ گنجواژه
بخت.
-
بی طالع و تیره بخت
فرهنگ گنجواژه
بدبخت.
-
جستوجو در متن
-
بداختر
لغتنامه دهخدا
بداختر. [ ب َ اَ ت َ ] (ص مرکب ) بدطالع. بدبخت . شوم . (از برهان قاطع) (از هفت قلزم ) (آنندراج ). نَحْس . نَحِس . مشئوم . (مهذب الاسماء) (دهار). لاحوس . (مهذب الاسماءاز مؤلف ). انکد. (تاج المصادر بیهقی ). شقی . منحوس .مقابل نیک اختر. (یادداشت مؤلف ...
-
منحوس
لغتنامه دهخدا
منحوس . [ م َ ] (ع ص ) بداختر. (آنندراج ). شوم و نافرجام و بداختر و نحس و بد و بدبخت . (ناظم الاطباء). ضد مسعود. نَحس . نَحِس . (از اقرب الموارد) . مشؤوم . شوم . نامیمون . مَرخَشَه . بدشگون . (یادداشت مرحوم دهخدا) : بر طالع منحوس برنشست و از شهر بیر...
-
خالی السیر
لغتنامه دهخدا
خالی السیر. [ ل ِ یُس ْ س َ / س ِ ] (ع ص مرکب ) تنهارو.(شرفنامه ٔ منیری ). در اصطلاح منجمان : قمر را خالی السیر وقتی گویند که نظر هیچ کوکب به او نباشد و هرگاه حیات حیوانی مسلوب گردد هیچ کوکب را با طالع او سعد یا نحس نباشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ...
-
نامبارک
لغتنامه دهخدا
نامبارک . [ م ُ رَ ] (ص مرکب ) نامسعود. منحوس . (آنندراج ). نحس . شوم . (دهار). شوم . بدفال . (از ناظم الاطباء). ناخجسته . بدشگون . بدقدم . نامیمون . مشؤوم . نافرخنده : قصد خاندانهای قدیم و دودمان کریم نامبارک باشد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 197).دری ر...
-
قطع
لغتنامه دهخدا
قطع. [ ق َ ] (ع مص ) بریدن و جدا کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گویند: قطعه قطعاً و مَقْطَعاً و تِقِطّاعاً. || گذشتن : قطع النهر قطعاً و قطوعاً؛ عَبَره . || به تازیانه زدن : قطع فلاناً بالقطیع. || چیره شدن : قطعه بالحجة؛ چیره شد بر وی به حجت ....
-
عقار
لغتنامه دهخدا
عقار. [ ع ُ ] (ع اِ) برگزیده ٔ رخت و اسباب که جز در عید و نحو آن استعمال نکنند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَقار. و رجوع به عَقار شود. || نوعی از جامه ٔ رنگین . (منتهی الارب ). نوعی از لباسها که سرخ رنگ است . (از اقرب الموارد). نوعی از جامه...
-
وارون
لغتنامه دهخدا
وارون . (ص ) باژگونه . (برهان ) (آنندراج ). نگون . معکوس . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عکس . قلب . (برهان ). وارن . وارونه . باژون . باژونه . واژون . واژونه . واژگون . واژگونه . باژگون . باژگونه . نگونسار. سرنگون . مقلوب . منکوس . سراگون . باشگونه . ب...
-
بدبخت
لغتنامه دهخدا
بدبخت . [ ب َ ب َ ] (ص مرکب ) بی طالع. بی نصیب . بداختر. غیرمقبل . (از ناظم الاطباء). شقی . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). سیه روز. سیه روزگار. سیاه روز. نحس . منحوس . شقی . شقیه . مقابل خوشبخت . نیک بخت ، سعید. (یادداشت مؤلف )....
-
دبران
لغتنامه دهخدا
دبران . [ دَ ب َ ] (اِخ ) یکی از منازل قمر و آن پنج ستاره است در ثور. (منتهی الارب ). صورتی از صور فلکی مرکب از پنج ستاره در ثور. منزلیست از منزلهای ماه . (مهذب الاسماء). الدبران ؛ منزل چهارم است از منازل قمر بعد ازثریا و پیش از هقعه . از منازل بیست ...