کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاس بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طاس بازی
/tāsbāzi/
معنی
۱. [مجاز] حقهبازی.
۲. شعبدهبازی.
۳. عمل طاسباز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طاس بازی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [معرب. فارسی] tāsbāzi ۱. [مجاز] حقهبازی.۲. شعبدهبازی.۳. عمل طاسباز.
-
واژههای مشابه
-
طاس و نیم طاس
فرهنگ گنجواژه
کاسه بزرگ و کوچک فلزی، تاس و نیم تاس، طاقهای کوچک و بزرگ.
-
کله طاس
لغتنامه دهخدا
کله طاس . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) آنکه سرش بی مو باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کله طاس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kalletās کسی که سرش مو ندارد.
-
طاس پلو
فرهنگ فارسی معین
(پُ لُ) (اِمر.) قسمی پلو. طرز تهیة آن چنین است که گوشت را ریزه ریزه کرده با دنبه و پیاز و قدری روغن هم داغ کرده در میان باطیة نازک گذارده ، سرش را بسته و در وقت چلو دم کردن باطیه را ته دیگ گذارند و با ادویه دم کنند و اگر بخواهند، در موسم هر ترشی از آ...
-
طاس کباب
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِمر.) نوعی خوراک و آن کبابی است که در طاس (ظرف مسی ) پخته شود و سیب زمینی ، به ، هویج ، آلو و سبزی های دیگر هم در آن داخل کنند و آن انواع مختلف دارد.
-
طاس آبگون
لغتنامه دهخدا
طاس آبگون . [ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی طارم نیلگون است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ).
-
طاس افلاک
لغتنامه دهخدا
طاس افلاک . [ س ِ اَ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قبه ٔ آسمان است .
-
طاس بقچه
لغتنامه دهخدا
طاس بقچه . [ س ِ ب ُ چ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجموع اسباب حمام مردی یا زنی .
-
طاس پرچم
لغتنامه دهخدا
طاس پرچم . [ س ِ پ َ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قبه ای که پرچم علم بر آن نصب میشود. (شرح دیوان خاقانی ) : طاس زرین کش آفتاب آساکآفتاب است طاس پرچم صبح .خاقانی .
-
طاس پلو
لغتنامه دهخدا
طاس پلو. [ پ ُ ل َ / لُو ] (اِ مرکب ) قسمی از اقسام پلوها است .
-
طاس زر
لغتنامه دهخدا
طاس زر. [ س ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ). || در افواه شنیده شده که صحرای شهر دربند به طاس زر موسوم است و مراد از عقرب (در شعر زیر) مردم شرور آنجا میباشند که در زمین زرخیزی مقام دارند. (شرح دیوان خاقانی ) : گوی...
-
طاس زرین
لغتنامه دهخدا
طاس زرین . [ س ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )کنایه از ساغر می . (شرح دیوان خاقانی ) : طاس زرین کش آفتاب آساکآفتاب است طاس پرچم صبح .خاقانی .
-
طاس ساعت
لغتنامه دهخدا
طاس ساعت . [ س ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیمانه ٔساعت باشد، و آن معروف است . (آنندراج ) : بنوازیدم بزخمه ، طاعت این است آرید بناله ام ، شفاعت این است در هر گریه ام ، پر و تهی گردد چشم کریال زنید، طاس ساعت این است . نظیری نیشابوری .چیست این طاس...