کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضاله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضاله
/zālle/
معنی
۱. گمراهکننده: کتاب ضاله.
۲. (فقه، حقوق) حیوان گمشده.
۳. [قدیمی] گمراه: قوم ضاله.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضاله
فرهنگ فارسی معین
(لِّ) [ ع . ضالة ] (ص .) 1 - مؤنث ضال ، گم گشته . 2 - گمراه کننده .
-
ضاله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ضالَّة] zālle ۱. گمراهکننده: کتاب ضاله.۲. (فقه، حقوق) حیوان گمشده.۳. [قدیمی] گمراه: قوم ضاله.
-
ضاله
واژهنامه آزاد
گمراه، از دین برگشته
-
واژههای مشابه
-
ضالة
لغتنامه دهخدا
ضالة. [ ضال ْ ل َ ] (ع ص ) شتر که بی شبان و صاحب در جای هلاک باشد. (منتهی الارب ). گمشده (مذکر و مؤنث در وی یکسانست ). (منتهی الارب ) (دهار). گم گشته از حیوان (مذکر و مؤنث ) و جز آن . ضایعه . چیزی گمشده . (منتخب اللغات ). و در شعر بتخفیف نیز آمده ا...
-
ضالة
لغتنامه دهخدا
ضالة. [ ل َ ] (ع اِ) یک بنه ٔ ضال باشد یعنی از کُنار دشتی . || سلاح هرچه باشد یا تیر خاصةً.
-
جستوجو در متن
-
اضطآل
لغتنامه دهخدا
اضطآل . [ اِ طِ ] (ع مص ) (از «ض ٔل ») اضطئال . کوچک شدن . ضعف و مذلت . || سست رای شدن . (از اقرب الموارد). ضآلة. ضؤولة. رجوع به ضآلة و ضؤولة شود.
-
pound
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوند، پاوند، لیره، اغل، استخر یا حوض اب، واحد مسکوک طلای انگلیسی، ضربت، اغل حیوانات گمشده و ضاله، زدن، کوبیدن، ساییدن، ارد کردن، بصورت گرد در اوردن، با مشت زدن
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن الحواری لغوی ، وی تا سال 580 هَ . ق . حیات داشت . او راست : «ضالة الادیب فی جمع بین الصحاح و التهذیب » که در آن بر جوهری انتقادهایی دارد. (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 2 ص 83).
-
فرشته زاده
لغتنامه دهخدا
فرشته زاده . [ ف ِ رِ ت َ / ت ِ دَ / دِ ](اِخ ) نام یکی از پیروان فضل اﷲ حروفی و از فرقه ٔ بکتاشیه است که کتابهای ضاله ٔ خود را به نام جاویدان انتشار میدادند. فرشته زاده جاویدانی به نام عشق نامه دارد. رجوع به ج 3 از تاریخ ادبی ادوارد براون ، از سعدی ...
-
تعییل
لغتنامه دهخدا
تعییل . [ ت َع ْ ] (ع مص ) (از «ع ول ») عیال داری و نفقه دادن آنان . || عیال خود گردانیدن قوم را یا فروگذاشتن آنان را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (از «ع ی ل ») بد پروردن . (تاج المصادر بیهقی ). بدخوارگی . (منتهی الارب ) (آ...
-
گم گشته
لغتنامه دهخدا
گم گشته . [ گ ُ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) گمشده . از دست رفته . فقید. مفقود. ضال . ضاله . ضایع : همچو گم گشتگان همی گشتنداندر آن دشت عاجز و مضطر. فرخی .پژوهش کنان چاره جستند بازنیامد به کف عمر گم گشته باز. نظامی .مرغ و ماهی در پناه عدل تست کیست آن...
-
دلاله
لغتنامه دهخدا
دلاله . [ دَل ْ لا ل َ / ل ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دلالة. دلال . زن واسطه . واسطه میان دو طرف معامله : از درطلبان آن خزانه دلاله هزار در میانه . نظامی .در بازار آن دلاله بود در فنون ذکا و زیرکی دلاله ٔ محتاله شاگردی او را شایستی . (جهانگشای جوینی ). || ز...
-
عیل
لغتنامه دهخدا
عیل . [ ع َ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). فقیر و محتاج شدن . (از اقرب الموارد). عَیلة. عُیول . مَعیل . رجوع به عیلة و عیول و معیل شود. || حاجتمند گردانیدن کسی را و درمانده نمودن . (از منتهی الار...