کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صید شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صید کردن
لغتنامه دهخدا
صیدکردن . [ ص َ / ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکار کردن . شکار گرفتن . صید افکندن . بشکریدن صید : یکی شاه بد هند را نام کیدنکردی جز ازدانش و رای صید. فردوسی .از پی خدمت تو تا تو ملک صید کنی به نهاله گه تو راند نخجیر پلنگ . فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ).ای شه...
-
فلک صید
لغتنامه دهخدا
فلک صید. [ ف َ ل َ ص َ / ص ِ ] (ص مرکب ) بلندپایه . والامقام . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه از قدرت بسیار فلک را صید کند.
-
صيد الصقور
دیکشنری عربی به فارسی
شکار با شاهين
-
صيد السمک
دیکشنری عربی به فارسی
ماهيگيري , حق ماهيگيري
-
صید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
صيد
-
کانی صید مراد
لغتنامه دهخدا
کانی صید مراد. [ ص ِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره شهرستان سنندج . واقع در 20هزارگزی باختر دیواندره و 3هزارگزی مره دره . ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 50 تن سکنه . از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات ،توتون ، لبنیات و پشم...
-
کلب صيد الثعالب
دیکشنری عربی به فارسی
تازي مخصوص شکار روباه
-
ماهی صید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سمک
-
نهنگ صید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
هوة
-
زوبین مخصوص صید نهنگ
دیکشنری فارسی به عربی
حربة
-
برخلا ف مقررات شکار صید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اسلق
-
جستوجو در متن
-
دچار شدن به
دیکشنری فارسی به عربی
صيد
-
شکار شدن
لغتنامه دهخدا
شکار شدن . [ ش ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آزرده و خشمگین شدن . برآشفتن . از ناملایمی یا طنز و کنایه ای بخشم آمدن و آزرده شدن . || بور شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || صید شدن . (یادداشت مؤلف ).گرفتار شدن . ربوده شدن . (ناظم الاطباء) : می شود صیاد مرغان را ش...
-
تقتر
لغتنامه دهخدا
تقتر. [ ت َ ق َت ْ ت ُ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خشمگین شدن و تنفش . (از اقرب الموارد). || دم برزدن . || آماده شدن کارزار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آماده ٔ جنگ شدن ، مانند تقطر. (از اقرب الموارد). || فریب دادن کسی ...
-
تدرو
لغتنامه دهخدا
تدرؤ. [ ت َ دَرْ رُءْ ] (ع مص ) پنهان شدن از چیزی جهت فریب دادن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پنهان شدن از صیدی برای فریفتن آن . (از اقرب الموارد). پنهان شدن صیاد از صید برای فریب دادن آن . (المنجد). || دست ظلم دراز کردن بر کسی . (منتهی الارب...