تقتر. [ ت َ ق َت ْ ت ُ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خشمگین شدن و تنفش . (از اقرب الموارد). || دم برزدن . || آماده شدن کارزار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آماده ٔ جنگ شدن ، مانند تقطر. (از اقرب الموارد). || فریب دادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در قتره پنهان شدن فریب دادن صید را. || مهیا شدن کاری را. (از اقرب الموارد). || یکسو شدن از کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کناره گزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.