کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورنگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صورنگار
/sovarnegār/
معنی
نگارندۀ صور؛ صورتنگار؛ مصور؛ نقاش: ◻︎ صورنگار حدیثم ولی هر آن صورت / که جان در او نتوانم نمود ننگارم (خاقانی: ۲۸۸).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صورنگار
لغتنامه دهخدا
صورنگار. [ ص ُ وَ ن ِ ] (نف مرکب ) صورت نگارنده . مصور. نقاش : صورنگار حدیثم ولی هر آن صورت که جان در آن نتوانم نهاد ننگارم . خاقانی .در صورتی که دیده جمالش صورنگارزو شاهدی گرفته و رفته ره ملام .خاقانی .
-
صورنگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] sovarnegār نگارندۀ صور؛ صورتنگار؛ مصور؛ نقاش: ◻︎ صورنگار حدیثم ولی هر آن صورت / که جان در او نتوانم نمود ننگارم (خاقانی: ۲۸۸).
-
جستوجو در متن
-
نگاریدن
لغتنامه دهخدا
نگاریدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) نگاشتن . (آنندراج ). نوشتن . (ناظم الاطباء). تحریر کردن . (فرهنگ فارسی معین ). نقش کردن : چه سغدی چه چینی و چه پهلوی نگاریدن آن کجا بشنوی . فردوسی .بگفت این و پس در دل مصطفی نگاریدش این سوره ٔ باصفا. شمسی (یوسف و زلیخا).با ...
-
ملام
لغتنامه دهخدا
ملام . [ م َ ] (ع مص ) نکوهیدن . ملامة. لَوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مصدر میمی است به معنی ملامت کردن . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به ملامت شود. || (اِمص ) نکوهش . سرزنش . ملامت . سرکوفت . بیغار. بیغاره . گواژه . (یادداشت به خط مرحوم دهخد...