کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صنو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صنو
/senv/
معنی
هریک از دو یا چند تنۀ درختی که از یک ریشه روییدهاند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صنو
لغتنامه دهخدا
صنو. [ ص َن ْوْ ] (ع اِ) چوب ردی و هیچ کاره میان دو کوه . (منتهی الارب ). العود الخسیس بین الجبلین . (اقرب الموارد). || آب اندک میان دو کوه . (منتهی الارب ). || سنگی میان دو کوه . ج ، صُنُوّ.
-
صنو
لغتنامه دهخدا
صنو. [ ص ِن ْوْ ] (اِخ ) چاهی است مر بنی ثعلبه را. (منتهی الارب ).
-
صنو
لغتنامه دهخدا
صنو. [ ص ِن ْوْ ] (ع اِ) هر واحد از چند تنه ٔ درخت که همه از یک بیخ رسته باشد یا خاص است به خرمابن . (منتهی الارب ). تنه ٔ درخت که با تنه ٔ دیگر از یک بیخ باشد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ). آن خرمابن که از بن دیگری رسته بود. ج ، صِنوان . (مهذ...
-
صنو
لغتنامه دهخدا
صنو. [ ص ُ ن ُوو ] (ع اِ) ج ِ صَنو. رجوع به صَنو شود.
-
صنو
لغتنامه دهخدا
صنو. [ ص ُن ْوْ ] (ع اِ) هر واحد از چند تنه ٔ درخت که همه از یک بیخ رسته باشند یا خاص است به خرمابن . (منتهی الارب ). رجوع به صِنْو شود.
-
صنو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] senv هریک از دو یا چند تنۀ درختی که از یک ریشه روییدهاند.
-
واژههای همآوا
-
سِنُوْ
لهجه و گویش گنابادی
senouw در گویش گنابادی یعنی شنا ، شنا کردن ، شناگری
-
سنو
واژهنامه آزاد
1- سِنُو؛ شنا، آب تنی. 2- سِنو:دشتی بین دو کوه که دارای چشمه باشد. 3- روستایی در جنوب شهرستان گناباد در استان خراسان رضوی، به منطقه ای که این روستا واقع است نیز اطلاق می شود.
-
سنو
واژهنامه آزاد
سِنُوْ (senow) در گویش گنابادی یعنی شنا ، شنا کردن ، شناگری
-
جستوجو در متن
-
صنوة
لغتنامه دهخدا
صنوة. [ ص ِ وَ ] (ع اِ) تأنیث صنو. (منتهی الارب ). رجوع به صنو شود.
-
صنوان
لغتنامه دهخدا
صنوان . [ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ صِنو. رجوع به صِنو شود. || صَنوان یا صُنوان یا صِنوان تثنیه ٔ صنو است . رجوع به صنو شود. (منتهی الارب ). || دو چاه نزدیک بهم که آب هر دو از یک چشمه باشد. (منتهی الارب ).
-
صنوین
لغتنامه دهخدا
صنوین . [ ص ِ وَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ صنو است در حالت نصبی و جری . رجوع به صنو شود.
-
صنیان
لغتنامه دهخدا
صنیان . [ ص َ / ص ِ / ص ُ ] (ع اِ)تثنیه ٔ صِنو است . (منتهی الارب ). رجوع به صنو شود.