کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صادر گشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صادر گشتن
لغتنامه دهخدا
صادر گشتن . [ دِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پدید آمدن از. سر زدن از. ناشی شدن از. خلق شدن . ایجاد شدن : بدان کایزدتعالی خالق اوست ز نیکو هرچه صادر گشت نیکوست .شبستری .
-
واژههای مشابه
-
نعام صادر
لغتنامه دهخدا
نعام صادر. [ ن َ م ِ دِ ] (اِخ ) رجوع به نعائم شود.
-
صادر شدن
لغتنامه دهخدا
صادر شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سر زدن . صدور یافتن . ناشی شدن : آنکه مسکین است اگر قادر شودبس خیانتها از او صادر شود. سعدی .گویم از بنده ٔ مسکین چه گنه صادر شدکو دل آزرده شد از من غم آنم باشد. (گلستان ).یکی را از بزرگان بادی مخالف در شکم پیچیدن ...
-
صادر کردن
لغتنامه دهخدا
صادر کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح بازرگانان ، محصول کشوری را به کشورهای دیگر فرستادن . رجوع به صادرات شود. || انجام دادن تشریفات صدور شناسنامه (سجل ) یا ورقه ٔ مالکیت و سند و امثال آن .
-
ام صادر
لغتنامه دهخدا
ام صادر. [ اُم ْ م ِ دِ ] (اِخ ) کنیه ٔ سجاح زن مسیلمه ٔ کذاب است . (از المرصع).
-
صادر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تصدير
-
صادر شدن
دیکشنری فارسی به عربی
قضية
-
حکم صادر کردن
واژگان مترادف و متضاد
رای دادن، حکم کردن، حکم دادن، تصمیم گرفتن
-
امتیازنامه صادر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دستور
-
گواهی صادر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شهادة
-
دستور تخلیه صادر کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أمَرَ بالاخْلاءِ
-
اجازه نامه جا و خوراک صادر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ملاحظة
-
قبل (در حالت صفت همیشه دنبال اسم میاید)() صادر شدن
دیکشنری فارسی به عربی
مضي