کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شیان
/šiyān/
معنی
درختی که در هند، حبشه، و زنگبار میروید و از آن صمغی سرخرنگ میگیرند که خون سیاوشان نامیده میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
recompense, reprisal, retaliation, tit for tat
-
جستوجوی دقیق
-
شیان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جزاء، پاداش .
-
شیان
لغتنامه دهخدا
شیان . (اِخ ) از قرای بخاراست . (از معجم البلدان ). قریه ای است در چهارفرسخی بخارا. (انساب سمعانی ).
-
شیان
لغتنامه دهخدا
شیان . (اِخ ) از قرای بلوک شمیران در مشرق دره ٔ دارآباد. (یادداشت مؤلف ).
-
شیان
لغتنامه دهخدا
شیان . (اِخ ) ایل کرد از طوایف پشتکوه . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 69).
-
شیان
لغتنامه دهخدا
شیان . (اِخ ) تیره ای از کلهر. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 61).
-
شیان
لغتنامه دهخدا
شیان . (اِخ ) دهی از دهستان ژاوه رود بخش حومه ٔ شهرستان سنندج است و مسکن قبیله ٔ کلهر و شیانی . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5) (از جغرافیای غرب ایران ص 157).
-
شیان
لغتنامه دهخدا
شیان . (اِخ ) نام رستاقی است به بُست که عمروبن لیث پس از بهلاکت رسیدن پدر بدانجا رفت . (از معجم البلدان ).
-
شیان
لغتنامه دهخدا
شیان . [ ش َی ْ یا ] (ع ص ) مرد دوربین و دورنگاه . (منتهی الارب ). رجوع به شیّئان شود.
-
شیان
لغتنامه دهخدا
شیان . [ شیا / ش َ ] (اِ) جزا و پاداش ومکافات نیکی و بدی هر دو باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). جزا و مکافات . (فرهنگ اسدی ) (اوبهی ) (از جهانگیری ) (صحاح الفرس ) : بر او تازه شد کینه ٔ سالیان بکردند از هرچه کرد او شیان . ابوشکور...
-
شیان
لغتنامه دهخدا
شیان .(اِ) خون سیاوشان . (منتهی الارب ). نام دارویی که آنرا خون سیاوشان و بعربی دم الاخوین خوانند. (از برهان ) (از ناظم الاطباء). دم الاخوین . (بحر الجواهر). صمغ سقطری . خون سیاوشان ، و عامه ٔاندلس نام شیان را به حی العالم کبیر دهند. دم التنین . دم ا...
-
شیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیانه› (زیستشناسی) šiyān درختی که در هند، حبشه، و زنگبار میروید و از آن صمغی سرخرنگ میگیرند که خون سیاوشان نامیده میشود.
-
شیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šiyān جزا؛ مکافات؛ پاداش: ◻︎ بر او تازه شد کینهٴ سالیان / بکردندش از هرچه کرد او شیان (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۴).
-
واژههای مشابه
-
قلعه شیان
لغتنامه دهخدا
قلعه شیان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شیان بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 16هزارگزی خاور شاه آباد و کنار راه فرعی شاه آباد به هرسم . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 1526 تن است . آب آن از سراب شیان و محصول آن غ...
-
تنگ شیان
لغتنامه دهخدا
تنگ شیان . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شیان است که در بخش مرکزی شهرستان اسلام آباد غرب واقع است و 1895 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).