کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکرگون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکرگون
لغتنامه دهخدا
شکرگون . [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ ] (ص مرکب ) مانند شکر. شکرمانند در طعم و رنگ : بس است این زهر شکّرگون فشاندن بر افسون خوانده ای افسانه خواندن . نظامی .سهیل از شَعر شکّرگون برآوردنفیر از شعری گردون برآورد.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
شعری
لغتنامه دهخدا
شعری . [ ش ِ / ش َ ] (اِخ ) ممال شِعْری ̍. (یادداشت مؤلف ). ستاره ٔ شِعْری ̍. (ناظم الاطباء) : سهیل از شَعر شکّرگون برآوردنفیر از شعری گردون برآورد. نظامی .- شعری یمان ؛ شعرای یمانی : داده هزار اخترم نتیجه ٔ خورشیدآن بگهر شعری یمان صفاهان . خاقانی ...
-
شکرریزان
لغتنامه دهخدا
شکرریزان . [ ش َ ک َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) درحال ریختن اشک . درحال نثار. (از یادداشت مؤلف ) : زرافشان و شکرریزان از حدّ گرگان تا به ساری قدم بر قدم می فرمودند. (تاریخ طبرستان ).شکرریزان عروسان بر سر راه قصبهای شکرگون بسته بر ماه . نظامی . || خندان ....
-
نفیر
لغتنامه دهخدا
نفیر. [ ن َ ] (اِ) کرنای کوچک . (انجمن آرا). برادر کوچک کرنا را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). کرنا. (غیاث اللغات ). مجازاً قسمی از کرنا که بیشتر قلندران دارند و به آن شاخ نفیر و بوق نفیر هم گویند. (فرهنگ نظام ). نای روئین گاودم . (اوبهی ) : عشق معش...
-
شعر
لغتنامه دهخدا
شعر. [ ش َ] (ع اِ) موی خواه موی انسان باشد و یا دیگر حیوانات سوای شتر و گوسپند. ج ، اَشعار، شُعور، شِعار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). موی آدمی و غیره . (غیاث اللغات ). بزموی . (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). شعرة یکی ، و گا...