کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکرپنیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکرپنیر
/šekarpanir/
معنی
نوعی شیرینی که از شکر و آرد برنج یا آرد گندم به شکل نقل درست میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکرپنیر
لغتنامه دهخدا
شکرپنیر. [ ش َ ک َ پ َ ] (اِ مرکب ) حلوایی که از شکر و آرد گندم به شکل مکعب میسازند.(ناظم الاطباء). گونه ای نقل به شکل آب نباتهای درشت وتقریباً چهارگوش و مکعب شکل که با مواد معطر از قبیل زنجبیل و وانیل خوشبو و مطبوع شده باشد و در شب های عزاداری بصورت...
-
شکرپنیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (اِمر.) گونه ای نقل به شکل آب نبات های درشت و تقریباً چهار - گوش و مکعب شکل که با مواد معطر از قبیل زنجبیل و وانیل خوشبو و مطبوع شده و در شب های عزاداری به صورت نذر و خیرات پخش می کنند.
-
شکرپنیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] šekarpanir نوعی شیرینی که از شکر و آرد برنج یا آرد گندم به شکل نقل درست میکنند.
-
واژههای همآوا
-
شکر پنیر
لهجه و گویش تهرانی
حلوای آرد برنج و شکر و پنیر
-
جستوجو در متن
-
تبرتخماق
لغتنامه دهخدا
تبرتخماق . [ ت َ ب َ ت ُ ] (اِ مرکب ) (از: تبر + تخماق ) آلتی برای شکستن و کوبیدن : شکرپنیر کلامم کزو چکیده نبات ز من نگیرد بقال هم به نرخ سماق وگر بفرض کشم در طویله شیهه ٔ نظم خورم ز مهتر اسبان دوصد تبرتخماق . ملا فوقی یزدی (از بهار عجم ).رجوع به تب...
-
ناطف
لغتنامه دهخدا
ناطف . [ طِ ] (ع اِ) شکرینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی حلوا که به فارسی شکرینه گویند. (ناظم الاطباء). نوعی حلواست که قبیطی نامیده می شود. (از معجم متن اللغة). نام عام بسیاری از حلواهاست از آن جمله است شکرپنیر و حلواسورون و حلوای مغزیات . (فرهن...