کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکافه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکافه
/šekāfe/
معنی
وسیلهای از جنس چوب، فلز، یا استخوان که با آن ساز میزنند؛ زخمه؛ مضراب: ◻︎ ز شادی همی در کف رودزن / شکافه شکافنده گشت از شکن (اسدی: ۵۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکافه
لغتنامه دهخدا
شکافه . [ ش ِ / ش َ ف َ / ف ِ ] (اِ) زخمه ٔمطربان که بدان بربط و چغانه و مانند اینها نوازند.(فرهنگ اوبهی ). مضراب و چوبی که بدان ساز نوازند. (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). زخمه ٔ خنیاگران . (فرهنگ اسدی )...
-
fissure 1
شکافه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سطح شکست یا ترک در سنگ که در امتداد آن جداشدگی واضح وجود دارد و اغلب با مواد کانهدار پر میشود متـ . درزۀ باز open joint
-
شکافه
فرهنگ فارسی معین
(ش فَ یا فِ) (اِ.) مضراب ، زخمه .
-
شکافه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سکافه، سکافره› (موسیقی) [قدیمی] šekāfe وسیلهای از جنس چوب، فلز، یا استخوان که با آن ساز میزنند؛ زخمه؛ مضراب: ◻︎ ز شادی همی در کف رودزن / شکافه شکافنده گشت از شکن (اسدی: ۵۳).
-
واژههای مشابه
-
fissure theory
نظریۀ شکافه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نظریهای قدیمی که براساس آن نفت و گاز ازطریق شکافهها مهاجرت میکنند و باعث تشکیل طاقدیسها میشوند
-
شکافه زن
لغتنامه دهخدا
شکافه زن . [ ش ِ / ش َ ف َ / ف ِ زَ ] (نف مرکب ) کسی که شکافه بر ساز میزند و سازنده و ساززن . (آنندراج ) (انجمن آرا). سازنده و مطرب . (برهان ). مطرب . (ناظم الاطباء). زخمه زن . نوازنده ٔ ساز با مضراب : مثال طبع مثال یکی شکافه زن است که رود دارد بر چو...
-
fissure system
سامانۀ شکافه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گروهی از شکافههای همسن با شیب و امتداد کموبیش موازی
-
fissure filling, open space filling
شکافهپرکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سیال حاوی مواد معدنی که درزه و شکستگی سنگها را پر میکند و رگۀ معدنی به وجود میآورد
-
fissured
شکافهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی سنگی که شکافههای فراوانی دارد
-
شکافه زن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) (موسیقی) [قدیمی] šakāfezan کسی که شکافه بر ساز میزند؛ نوازنده؛ ساززن.
-
fissure eruption
فوران شکافهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فورانی که در امتداد یک شکافۀ طویل رخ میدهد
-
fissure passage
معبر شکافهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گذرگاه بلند و خطی در یک غار که در امتداد یک یا چند درزه به وجود آمده است
-
fissure volcano
آتشفشان شکافهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] یکی از دهانههای آتشفشانی واقع بر روی یک شکافه متـ . آتشفشان شکافهای ـ جریانی fissure-flow volcano
-
fissure flow
جریان شکافهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] جریانی که براثر فوران شکافهای شکل میگیرد