کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شه شه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شه شه
لغتنامه دهخدا
شه شه . [ ش َه ْ ش َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه شاه که در اصطلاح شطرنج آنرا کش گویند : گفت شه شه وآن شه کبر آورش یک به یک شطرنج برزد بر سرش .مولوی .
-
واژههای مشابه
-
Danaidae
شهپروانهایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ پروانهسانان که بالهایشان نقوش منحصربهفردِ منشعب و تیره دارد
-
Danaus plexippus
شهپروانۀ مشبک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از شهپروانهایان و راستۀ پروانهسانان که دارای بالهایی حنایی درخشان با انشعابهای درختیشکل سیاه و درخشان است
-
واژههای همآوا
-
شحشح
لغتنامه دهخدا
شحشح . [ ش َ ش َ ] (ع ص ، اِ) حریص . (منتهی الارب ). شحیح . (از اقرب الموارد). || بخیل . || بیابان فراخ . (منتهی الارب ).فلات واسع و دور که در آن گیاهی نباشد: فلاة شحشح ؛ بیابان بی آب و علف . (از اقرب الموارد). || پیوستگی و دوام کننده برکاری و صادر آ...
-
شحشح
لغتنامه دهخدا
شحشح . [ ش ُ ش ُ ] (ع ص ، اِ) خر سبک . (منتهی الارب ) (از قاموس ). خر سبک و چالاک . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
خوب مخبر
لغتنامه دهخدا
خوب مخبر. [ م َ ب َ ] (ص مرکب ) نکودرون . نیکونهاد. خوش باطن . پاک قلب : شه خوب صورت شه خوب سیرت شه خوب منظر شه خوب مخبر.فرخی .
-
جثة
دیکشنری عربی به فارسی
نعش , لا شه , جسد
-
ميتة
دیکشنری عربی به فارسی
مردار , لا شه , گوشت گنديده
-
matriarchy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مادر سالاری، مادرشاهی، شه مادری
-
خوب سیرت
لغتنامه دهخدا
خوب سیرت . [ رَ ] (ص مرکب ) پاک نهاد. (یادداشت بخط مؤلف ) : شه خوب صورت شه خوب سیرت شه خوب منظر شه خوب مخبر. فرخی .دو کس چَه ْ کنند از پی خاص و عام یکی خوب سیرت یکی زشت نام .سعدی (بوستان ).
-
photocarriers
فرهنگ لغات علمی
حاملهای بار تولید شه توسط نور
-
سر کسی شدن
لهجه و گویش تهرانی
فهمیدن،هیچی سرش نمی شه