شحشح . [ ش َ ش َ ] (ع ص ، اِ) حریص . (منتهی الارب ). شحیح . (از اقرب الموارد). || بخیل . || بیابان فراخ . (منتهی الارب ).فلات واسع و دور که در آن گیاهی نباشد: فلاة شحشح ؛ بیابان بی آب و علف . (از اقرب الموارد). || پیوستگی و دوام کننده برکاری و صادر آن . (منتهی الارب ).مواظبت کننده بر شی ٔ و برای مذکر و مؤنث یکسان است .(از اقرب الموارد). || بدخوی . || خطیب . بلیغ. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دلاور. (منتهی الارب ). شجاع . (از اقرب الموارد). || مرد بسیاررشک . (منتهی الارب ). غیور. (از اقرب الموارد). || زاغ بسیاربانگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زمین که بی باران بسیار روان نگردد. (منتهی الارب ). زمینی که سیل در آن جاری نشود مگر با باران بسیار. (از اقرب الموارد). || و آن که بی باران بسیار روان گردد از لغات اضداد است . (منتهی الارب ). || خر سبک . (منتهی الارب ). شحشح از خر، سبک آن را میگویند. (قاموس ). خر سبک و چالاک . (ناظم الاطباء). || سنگخوار سریع و شتاب . (منتهی الارب ). قطاة سریع. (از اقرب الموارد). سنگخوار و آن پرنده ای است شتابنده . (شرح قاموس ). || دراز از هر چیزی . (منتهی الارب ). دراز. (از اقرب الموارد). شحشحان .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.