کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهریاران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهریاران
لغتنامه دهخدا
شهریاران . [ ش َ ] (اِ) نوعی گوارش است : نافع است کبد و معده راو زرداب و مرةالسوداء را سود دارد و شکم براند... شیطرج هندی ، زنجبیل ... از هر یکی شش درهم و... از هر یک دوازده درهم ... همه را بکوبند و ببیزند و بعسل مصفی بسرشند. (یادداشت مؤلف ). رجوع ب...
-
واژههای مشابه
-
گوارش شهریاران
لغتنامه دهخدا
گوارش شهریاران . [ گ ُ رِ ش ِ ش َهَْ رْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معده و جگر سرد را و کسی را که بیم استسقا بود سود دارد و اسهال کند. اخلاط آن : شیطرج هندی ، پلپل ، دارپلپل ، قرفه ، قاقله ٔ صغار، قرنفل ، نارمشک ،ساذج هندی ، نشاسته ٔ گندم ، مصطکی ، قا...
-
تاریخ شهریاران
لغتنامه دهخدا
تاریخ شهریاران . [ خ ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تاریخ پادشاهان قدیم ایران . تاریخ پادشاهان پیش از اسلام در ایران . سرگذشت پهلوانان و نجیب زادگان قدیم ایران . حماسه های ملی ایران : هرچه تاریخ شهریاران بوددر یکی نامه اختیار آن بود.نظامی .
-
ماه شهریاران
لغتنامه دهخدا
ماه شهریاران . [ هَِ ش َ ] (اِخ ) نام کوره ای است که طزر، مطامیر، زبیدیة و مرج در آن واقع است . (از معجم البلدان ذیل ماه دینار). و رجوع به ماه (اِخ ) در همین لغت نامه شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) خیزانی . رجوع به شهریاران گمنام سیداحمد کسروی ص 101 و 105 و 136 شود.
-
جای تهی کردن
لغتنامه دهخدا
جای تهی کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جای را خالی کردن . از جای رفتن : شه شهریاران رها کرد جای فریبنده را گفت نزد من آی .
-
ابوعبدالملک
لغتنامه دهخدا
ابوعبدالملک . [ اَ ع َ دِل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) اسحاس . رجوع به شهریاران گمنام ص 101 و 103 شود.
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا] (اِخ ) دیلمی . پادشاه دیلم . رجوع به شهریاران گمنام احمد کسروی ص 26 شود.
-
استفان
لغتنامه دهخدا
استفان . [ اِ ت ِ ](اِخ ) یکی از شهریاران لهستان ملقب به استفان باتوری . رجوع به باتوری شود.
-
زبیدة
لغتنامه دهخدا
زبیدة. [ زُ ب َ دَ ] (اِخ ) دختر اورنگ زیب از شهریاران هند. طبعی موزون داشت و گاهگاهی شعر میگفت . (زنان سخنور).
-
کرپ ارسلان
لغتنامه دهخدا
کرپ ارسلان .[ ک ُ اَ س َ ] (اِخ ) (از: کرپ (کرپه )، کوچک و کوتاه + ارسلان ، شیر). (از شهریاران گمنام ص 241). علاءالدین کرپه ارسلان یا کرپاارسلان پسر ارسلان آبه از پادشاهان سلجوقی آذربایجان است . وی در سال 584 هَ . ق . نزد طغرل سوم آخرین پادشاه سلجوقی...
-
گرد گشتن
لغتنامه دهخدا
گرد گشتن . [ گ ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) دوران . (ترجمان القرآن ). || جمع شدن . فراهم آمدن . انباشته شدن : مال تو از شهریار شهریاران گرد گشت ورنه اندر ری تو سرگین چیده ای از پارگین .منوچهری .
-
آرتادخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārtā doxt) (آرتا + دخت = دختر) ، دختر راست گفتار و درست کردار ، دختر پاک و مقدس؛ (در اعلام) نام بانویی فرهنگدار و اقتصاد دان است که در زمان اشکانیان به خزانه داری یکی از شهریاران اشکانی رسید.