کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شنغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شنغ
لغتنامه دهخدا
شنغ. [ ش ُ ن ُ ] (اِ) شاخ گاو باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء). رشیدی ندارد و جهانگیری بدون شاهد آورده و ظاهراً مصحف شغ باشد. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
واژههای همآوا
-
شنق
لغتنامه دهخدا
شنق . [ ش َ ] (ع مص ) بازایستانیدن شتر را به سخت کشیدن مهار چنانکه پس گردن آن به پیش پالان چسبیده یا سر را نیک بردارد به وقتی که بر وی نشسته باشی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر بازکشیدن به مهار. (زوزنی ). سر شتر به ماهار بازکشیدن . (تاج المص...
-
شنق
لغتنامه دهخدا
شنق . [ ش َ ن َ ] (ع اِ) دیت جراحات . (منتهی الارب ). أرش . ج ، اَشْناق . (تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || کار. (منتهی الارب ). عمل . (تاج العروس ) (اقرب الموارد). || مابین دو نصاب از زکات مثلاً ده گوسفند مابین چهل و یکصد و بیست و بر این قیاس است...
-
شنق
لغتنامه دهخدا
شنق . [ ش َ ن َ/ ش َ ] (ع مص ) دوست داشتن چیزی را چنانکه آویخته شود دل او بدان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شنق
لغتنامه دهخدا
شنق . [ ش َ ن ِ ] (ع ص ) قلب شنق ؛ دل مشتاق و نگران به هر چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شنق
لغتنامه دهخدا
شنق . [ ش ُ ن ُ ] (ع اِ) اَشْنقة. ج ِ شِناق . (از لسان العرب ). رجوع به شِناق شود.