شنق . [ ش َ ] (ع مص ) بازایستانیدن شتر را به سخت کشیدن مهار چنانکه پس گردن آن به پیش پالان چسبیده یا سر را نیک بردارد به وقتی که بر وی نشسته باشی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر بازکشیدن به مهار. (زوزنی ). سر شتر به ماهار بازکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سربند مشک را بر مشک بستن [ سپس ] طرف سربند را بهر دو طرف دست او بستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درآویختن مشک را از جای . (تاج المصادر بیهقی ). سر مشک سخت کردن . (زوزنی ). || سر اسب را به درخت یا به میخ بلند بستن . || به شِناق بستن شتر را. || در خانه ٔ زنبور عسل شنیق را برپا کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آویختن (چنانکه مجرمی را). (از لسان العرب ) (یادداشت مؤلف ). در تداول عامه ٔ عرب شنق را بمعنی آویزان کردن با طناب و به دار آویختن بکار برند.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.