کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شنب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شنب
/šamb/
معنی
گنبد؛ قبه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شنب
لغتنامه دهخدا
شنب . [ ش َ ن َ ] (ع اِمص ) آبداری و خوش آبی و خنکی دندان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خوش آب دندان و سردی آن . (مهذب الاسماء). روشنی دندان . (دهار). صفا و خوشابی دندان . || خنکی دهن .(منتهی الارب ). || تیزی دندان به روشی که کناره ٔ آن به اره ...
-
شنب
لغتنامه دهخدا
شنب . [ ش َ ن َ ] (ع مص ) خوشاب دندان گردیدن . (منتهی الارب ). شَنِب َ الرجل شَنَباً؛ کان ثغره اَشْنَب فهو شانب علی الاستعمال و شَنیب علی القیاس و اَشْنَب . (از اقرب الموارد). || خنک شدن روز. (منتهی الارب ). شَنِب َ یومُنا؛ سرد شد روز ما، فهو شَنِب و...
-
شنب
لغتنامه دهخدا
شنب . [ ش َ ن ِ ] (ع ص ) روز خنک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شنب
لغتنامه دهخدا
شنب . [ شَمْب ْ ] (اِ) گنبد. و از این است که گنبدی را که سلطان غازان در آذربایجان ساخته بود شنب غازان خوانند یعنی گنبدغازان . (برهان ) (جهانگیری ). خم بمعنی گنبد است . (انجمن آرا). گنبد باشد. (سروری ) (رشیدی ). گنبد بزرگ . (یادداشت مؤلف ). طاق . قبه...
-
شنب
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا شُ) (اِ.) گنبد، قبه .
-
شنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šamb گنبد؛ قبه.
-
واژههای مشابه
-
شنب غازان
لغتنامه دهخدا
شنب غازان . [ شَم ْ ب ِ] (اِخ ) نام گنبد غازان خان در تبریز که سلطان محمودغازان خان بن ارغون خان ساخته است . ارتفاع آن را یکصدوبیست گز و قطرش را شصت گز نوشته اند. اکنون خراب است .(از انجمن آرا) (آنندراج ). گنبد سلطان غازان در تبریز که حوالی آن از آبا...
-
نظام شنب غازانی
لغتنامه دهخدا
نظام شنب غازانی . [ ن ِ م ِ شَم ْ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین شامی شود.
-
جستوجو در متن
-
شم غازان
لغتنامه دهخدا
شم غازان . [ ش َ ] (اِخ ) شنب غازان . شام غازان . رجوع به شنب غازان شود.
-
گنبد غازان
لغتنامه دهخدا
گنبد غازان . [ گُم ْ ب َ دِ ] (اِخ ) رجوع به شنب غازان شود.
-
شانب
لغتنامه دهخدا
شانب . [ ن ِ ] (ع ص ) مرد خوش آب دندان . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از شرح قاموس ). شانب در استعمال است و شنب و اشنب بر قیاس . (ازاقرب الموارد). || روز خنک . (منتهی الارب ). و شنب یومنا؛ سرد شد روز ما. و وصف آن از شنب بر وزن کتف و شانب بر وزن فاع...
-
شام غازان
لغتنامه دهخدا
شام غازان .(اِخ ) شنب غازان . شمازان . (تلفظ محلی ). از آثار تاریخی تبریز است بدین توضیح که چون غازان خان دین اسلام پذیرفت ، خواست مانند بزرگان دینی و سلاطین اسلامی برای خود مقبره ای بسازد تا زاهدان و عابدان در آنجا زندگی کنند و او را پس از مرگ به ذک...
-
غازانیه
لغتنامه دهخدا
غازانیه . [ نی ی َ ] (اِخ ) نام شهری از بناهای غازان خان به قرب تبریز. رشیدالدین فضل اﷲ در تاریخ غازانی آرد : و شهری دیگر بزرگتر از محوطه ٔ تبریز قدیم در موضع شنب و شم نیز گویندکه ابواب البر ساخته بنا فرموده چنانکه ابواب البر و اکثر باغات آن محیط است...