کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شكست داد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شکست دادن
لغتنامه دهخدا
شکست دادن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکستن : به دست غلامان مستش دهم به چوب شبانان شکستش دهم . نظامی .|| منهزم کردن . مغلوب کردن . هزیمت دادن . دچار شکست ساختن : هزم ، هزیمت ؛ شکست دادن لشکر دشمن را. (از یادداشت مؤلف ). منهزم کردن . (ناظم الاطباء).
-
شکست رسیدن
لغتنامه دهخدا
شکست رسیدن . [ ش ِ ک َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) شکست آمدن . دچار شکست شدن .- شکست به جان رسیدن ؛ حرمان و نومیدی دست دادن : نه امّید عقبی نه دنیا به دست ز هردو رسیده به جانم شکست . فردوسی .و رجوع به شکست آمدن شود.
-
شکست خورده
لغتنامه دهخدا
شکست خورده . [ ش ِ ک َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) منهزم . شکست یافته : لشکر شکست خورده ؛ مغلوب . (یادداشت مؤلف ). کاغی . (منتهی الارب ). هزیمت یافته و فرارکرده از جنگ . (ناظم الاطباء). و رجوع به شکست خوردن شود. || ترکیده و ترک خورده . (ناظم...
-
شکست مکست
لغتنامه دهخدا
شکست مکست . [ ش ِ ک َ م ِ ک َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) ترهات و چیزهای بیهوده . (ناظم الاطباء). شکست و مکست .
-
شکست یافتن
لغتنامه دهخدا
شکست یافتن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) مغلوب شدن . شکست خوردن . هزیمت یافتن و فرار کردن . (ناظم الاطباء). شکسته شدن در پیکار. مقابل پیروز شدن و فاتح گشتن .
-
شکست یافته
لغتنامه دهخدا
شکست یافته . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) شکست و ترک برداشته چون دیوار، ظروف و غیره . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شکست یافتن شود. || هزیمت یافته و گریخته و فرارکرده از جنگ . (ناظم الاطباء). مغلوب شده . مقابل پیروز و فاتح .
-
fracture test
آزمون شکست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] آزمونی که در آن نمونه را میشکنند و با چشم غیرمسلح یا با ریزبین/ میکروسکوپ معمولی ترکیب و اندازۀ دانه و عمق ترک یا عیوب داخلی نمونه را بررسی و تعیین میکنند
-
fracture stress, fracture strength 1
تنش شکست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] تنش عمودی حقیقیای که در آن بر سطح مقطع کمینه در شروع شکست وارد میآید
-
fracture toughness
چقرمگی شکست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] خاصیتی در مواد که توصیفکنندۀ مقاومت مواد در برابر گسترش ترک است
-
angle of refraction 2
زاویۀ شکست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] زاویهای بین پرتوِ شکستهشده از سطحی که دو محیط را از هم جدا میکند و خط عمود بر آن
-
fail hard
دُششکست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] ویژگی قطعه یا جزئی از سازۀ اصلی یا هرگونه حامل بار بدون جانشین (unduplicated load path) که شکست آن فاجعهآمیز است
-
fracture 1
شکست 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] شکسته شدن یک کانی در امتداد سطوحی غیر از جهات اصلی بلورشناختی
-
refraction
شکست 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] تغییر جهت انتشار موج هنگامی که از محیطی به محیط دیگر با سرعت انتشار متفاوت حرکت میکند
-
acoustic refraction
شکست آکوستیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تغییر مسیر انتشار صوت در هنگام عبور از محیطی به محیط دیگر یا به خاطر اختلاف دما و فشار و دیگر ویژگیهای محیط متـ . شکست صوت
-
fibrous fracture
شکست الیافی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] نوعی شکست با سطحشکستی کدر و بیشکل در فلزاتی با شکلپذیری و انعطافپذیری کافی که بلورهای آنها قبل از شکست فلز کشیدگی پیدا کرده است