کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شصی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شصی
لغتنامه دهخدا
شصی . [ ش ُ سی ی ] (ع مص ) باد کردن مرده پس بلند شدن هر دو دست و پای آن . (ناظم الاطباء). دروا شدن هر دو دست و پای مرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به معنی شصو است . (از اقرب الموارد). رجوع به شصو شود.
-
جستوجو در متن
-
شصو
لغتنامه دهخدا
شصو. [ ش ُ ص ُوو ] (ع مص ) بازماندن چشم کسی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چشم پهن باز ماندن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به شصی شود. || بلند شدن ابر. || پر گردیدن مشک از آب پس بلند گردیدن قوائم آن . (منتهی الارب ) (آنن...
-
دروا شدن
لغتنامه دهخدا
دروا شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) واشدن . معلق شدن . آویخته شدن . برآمدن : تیصیص ؛ گشاده و دروا شدن زمین به روئیدن گیاه (از منتهی الارب )؛ دروا شدن گیاه به شکوفه . (از منتهی الارب ).نَسع، نُسوع ؛ دروا شدن گوشت بن دندان از دندان و فروهشته و سست گر...