شصو. [ ش ُ ص ُوو ] (ع مص ) بازماندن چشم کسی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چشم پهن باز ماندن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به شصی شود. || بلند شدن ابر. || پر گردیدن مشک از آب پس بلند گردیدن قوائم آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلند شدن دستها و پاهای مرده . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.