کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شرعه
/šer'e/
معنی
آبراهه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرعه
لغتنامه دهخدا
شرعه . [ ش ِ ع َ ] (ع اِ) آبشخور. آبشخوار : شرعه ٔ ممالک او از شوائب کدورت صافی شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 5). از شرعه ٔ لطفت و صحیفه ٔ کرمت به شربتی آب حیات و فصلی از باب نجات بهره مند شوم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 188). شرعه ٔ شریعت ازغبار بدعت نگاه...
-
شرعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شرعَة] [قدیمی] šer'e آبراهه.
-
واژههای مشابه
-
شرعة
لغتنامه دهخدا
شرعة. [ ش َ رَ ع َ ] (ع اِ) صفه ٔ مسقّف و پوشیده . ج ،اشراع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کشتی . || رواق و پیش طاق . (ناظم الاطباء).
-
شرعة
لغتنامه دهخدا
شرعة. [ ش ِ / ش ُ ع َ ] (ع اِ) راه پیداکرده ٔ خدای بر بندگان در بندگی و راه روشن و راست . و منه قوله تعالی « : لکل ة جعلنامنکم شرعةً و منهاجاً» (قرآن 48/5). (از منتهی الارب ). راه . شریعت . شریعه . راه دین . (مهذب الاسماء). راه مسلمانی . (دهار). نهاد...
-
شِرْعَةً
فرهنگ واژگان قرآن
رفتن به راهي که واضح و ايمن از انحراف باشد
-
واژههای همآوا
-
شراح
لغتنامه دهخدا
شراح . [ ش َرْ را ] (ع ص ) بیان کننده . (آنندراج ). شرح کننده . تفسیرکننده . شارح . (ناظم الاطباء).
-
شراح
لغتنامه دهخدا
شراح . [ ش ُرْ را ](ع ص ) ج ِ شارح . (ناظم الاطباء). رجوع شود به شارح .
-
جستوجو در متن
-
شراع
لغتنامه دهخدا
شراع . [ ش ِ ](ع اِ) ج ِ شرعة. (منتهی الارب ). رجوع به شرعة شود.
-
شرعت
لغتنامه دهخدا
شرعت . [ ش ِ / ش َ ع َ ] (ع اِ) شرعة. رجوع به شرعة شود.
-
اشراع
لغتنامه دهخدا
اشراع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شَرَعَة، بمعنی صُفّه ٔ مسقف و پوشیده . (منتهی الارب ). || ج ِ شَرَعَة، بمعنی سفینه . (از اقرب الموارد).
-
شرعی
لغتنامه دهخدا
شرعی . [ ش ِ عی ی ] (ع اِ) زه کمان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به معنی های شِرعَة. (منتهی الارب ). رجوع به شرعة شود. || مثل و مانند.(ناظم الاطباء). مانند چیزی . ج ، شَرع ، و شِرع ، شِرِع . جج ، شِراع . (آنندراج ). رجوع به شَرع و شرعة شود.
-
شرعت
فرهنگ فارسی معین
(ش عَ) [ ع . شرعة ] (اِ.) 1 - شریعت ، سنت . 2 - مثل . 3 - راهی که به سوی آب رود. 4 - عادت .