کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرطیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرطیت
لغتنامه دهخدا
شرطیت . [ ش َ طی ی َ ] (ع مص جعلی ) عهدو شرط و پیمان و اتفاق و قرارداد. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
شرطیة
لغتنامه دهخدا
شرطیة. [ ش َ طی ی َ ] (ع ص نسبی ) یا شرطیة. تأنیث شرطی . فرگروی . (ناظم الاطباء).- جمله ٔ شرطیه . (اصطلاح نحو). رجوع به شرط شود.- شرطیه ٔ متصله ؛ فرگروی پیوسته . (از ناظم الاطباء).- شرطیه ٔ منفصله ؛ فرگروی واگشته . (ناظم الاطباء).- قضیه ٔ شرطیه ...
-
جستوجو در متن
-
حکم
لغتنامه دهخدا
حکم . [ ح ُ ] (ع مص ) حکومت . امر. مثال فرمودن . احتکام . تحکم . (تاج المصادر بیهقی ). امر کردن . فرمان دادن . حکم کردن . (زوزنی ). حکم راندن . || (اِ) فرمان . دستور. ج ، احکام : مه و خورشید با برجیس وبهرام زحل با تیر و زهره برگرزمان همه حکمی بفرمان ...