شرطیة. [ ش َ طی ی َ ] (ع ص نسبی ) یا شرطیة. تأنیث شرطی . فرگروی . (ناظم الاطباء).
- جمله ٔ شرطیه . (اصطلاح نحو). رجوع به شرط شود.
- شرطیه ٔ متصله ؛ فرگروی پیوسته . (از ناظم الاطباء).
- شرطیه ٔ منفصله ؛ فرگروی واگشته . (ناظم الاطباء).
- قضیه ٔ شرطیه .(اصطلاح منطق ). رجوع به قضیه و شرط شود.
- قضیه ٔ شرطیه ٔ متصله . رجوع به قضیه ٔ متصله شود.
- قضیه ٔ شرطیه ٔ منفصله . رجوع به قضیه و شرط شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.