کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کمربر شدن
لغتنامه دهخدا
کمربر شدن . [ ک َ م َ ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی حس شدن کمر از کثرت رفتن یاتعبی دیگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کمری شدن
لغتنامه دهخدا
کمری شدن . [ ک َ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شکستن یا سخت آسیب دیدن کمر. به یکی از فقرات پشت عیبی پیدا آمدن از گرانی بار برداشته . آسیبی سخت به کمر رسیدن که سپس راست نتواند ایستاد و باری نتواندبرد. ضعیف و ناتوان و سست شدن از کمر. منحرف شدن مهره های پشت ا...
-
کناره شدن
لغتنامه دهخدا
کناره شدن . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دور شدن . برکنار گردیدن : و هوشهنگ که چهارم بطن بود از فرزندان او، ولی عهد گردانید و به مرگ خویش کناره شد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مردن . (یادداشت ایضاً) : وبایی عظیم ...
-
کلوچ شدن
لغتنامه دهخدا
کلوچ شدن . [ ک ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کلید شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلوچ (معنی آخر) شود.
-
کم شدن
لغتنامه دهخدا
کم شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از تعداد چیزی کاسته شدن . کاستن . (فرهنگ فارسی معین ). نقصان . (ترجمان القرآن ). انتقاص . (زوزنی ) (منتهی الارب ). قلیل گشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به جای خشتچه گرشصت نافه بردوزی هم ایچ کم نشود بوی گنده از ...
-
کلیچه شدن
لغتنامه دهخدا
کلیچه شدن . [ ک ُچ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجتمع شدن . (آنندراج ).
-
کلید شدن
لغتنامه دهخدا
کلید شدن . [ ک ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بوسیله ٔ کلید بسته شدن . (فرهنگ فارسی معین ).- کلید شدن دندانهای کسی ؛ در تداول عامه ، چفت شدن دندانهای وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ . (فرهنگ فارسی معین ). باز نشدن دو فک از یکدیگر چنانکه در مردگان . سخت شد...
-
گریبانگیر شدن
لغتنامه دهخدا
گریبانگیر شدن . [ گ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مبتلا گردیدن به کسی یا چیزی . دچار شدن . دامن گیر شدن .
-
گریزان شدن
لغتنامه دهخدا
گریزان شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گریختن . فرار کردن : گریزان بشد بهمن اردوان تنش خسته از تیر و تیره روان . فردوسی .بسی عذرخواهی نمودش که زودگریزان شو و جان ببر همچو دود. سعدی (بوستان ).و از صحبت خلق گریزان شود. (مجالس سعدی ).
-
گزاره شدن
لغتنامه دهخدا
گزاره شدن . [ گ ُ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عبره گشتن . عبور کردن : بر آب جیحون پل بستن و گزاره شدن بزرگ معجزه ای باشد و قوی برهان . فرخی .رجوع به گزاره کردن شود.
-
گشته شدن
لغتنامه دهخدا
گشته شدن . [ گ َت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رو برتافتن : از ایرانیان گر خرد گشته شدفراوان از آزادگان کشته شد. فردوسی .چو بر دست آن بنده بر کشته شدسربخت ایرانیان گشته شد. فردوسی . || تغییر یافتن . تبدیل شدن : و اندرگشته شدن ناخنان نشان بیماری سل است...
-
گل شدن
لغتنامه دهخدا
گل شدن . [ گ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از آلوده شدن . (آنندراج ) : میرسد از سازش ما یار را آلودگی گر خدا را دست از تخمیر آدم گل شود.طاهر وحید (از آنندراج ).
-
گل شدن
لغتنامه دهخدا
گل شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ](مص مرکب ) کنایه از ظاهر شدن و فاش گردیدن . (برهان ). ظاهر شدن . (غیاث ) (آنندراج ). || خاموش شدن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 241) : در این داوریگاه ظلمت نشان شد از باد شمشیر گل شمع جان . ارسلان خان والا (از آنندراج ).|| ...
-
گلاویز شدن
لغتنامه دهخدا
گلاویز شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دست به یقه شدن . دست به گریبان شدن با کسی . درآویختن با کسی . رجوع به گل آویز شود.
-
گلدار شدن
لغتنامه دهخدا
گلدار شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) داغدار شدن .(آنندراج ). دارای گل شدن . صاحب گل شدن : زنهار که از عیب کسان چشم بپوش حیف است که این آینه گلدار شود.جلالای کاشی (از آنندراج ).