کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شتابانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شتابانیدن
لغتنامه دهخدا
شتابانیدن . [ ش ِ دَ ] (مص ) شتاباندن . به شتاب داشتن . تحریض کردن . به شتاب وادار کردن . عجله داشتن . استعجال . (یادداشت مؤلف ). شتاب کردن فرمودن . (ناظم الاطباء). اِئتِزار. اِجهاض . (منتهی الارب ). اِحفاد؛ بشتابانیدن . اِرعاف . (تاج المصادر بیهقی ...
-
جستوجو در متن
-
احفاش
لغتنامه دهخدا
احفاش . [ اِ ] (ع مص ) شتابانیدن .
-
احناش
لغتنامه دهخدا
احناش . [ اِ ] (ع مص ) شتابانیدن . || احناش از؛ بازگردانیدن از.
-
انکاظ
لغتنامه دهخدا
انکاظ. [ اِ ] (ع مص ) شتابانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). شتابانیدن از کاری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تنکیظ. (یادداشت مؤلف ).
-
زأف
لغتنامه دهخدا
زأف . [ زَءْف ْ ] (ع مص ) شتابانیدن کسی را. اعجال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
امعال
لغتنامه دهخدا
امعال . [ اِ ] (ع مص ) شتابانیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتابانیدن و بی آرام ساختن . (از اقرب الموارد). گویند: امعلنی عن الحاجة؛ ای اعجلنی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
توحیة
لغتنامه دهخدا
توحیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) شتابانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). شتابانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). یقال : وحی الدواء الموت ؛ ای عجله . (اقرب الموارد).
-
شتاباندن
لغتنامه دهخدا
شتاباندن . [ ش ِ دَ ] (مص ) به شتاب واداشتن . اسراع . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شتابانیدن شود.
-
شتاوانیدن
لغتنامه دهخدا
شتاوانیدن . [ ش ِ دَ ] (مص ) شتابانیدن . به شتاب واداشتن . جَفل . (تاج المصادر بیهقی ).
-
مجاهضة
لغتنامه دهخدا
مجاهضة. [ م ُ هََ ض َ ] (ع مص )کسی را از چیزی بازداشتن . || شتابانیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
اجهاز
لغتنامه دهخدا
اجهاز. [ اِ ] (ع مص ) ازآف . خسته را بکشتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || شتاب کردن . || شتابانیدن .
-
اجهاض
لغتنامه دهخدا
اجهاض . [ اِ ] (ع مص ) شتابانیدن . || بچه بیفکندن شتر. (تاج المصادر). || دور کردن . || غالب کردن . || رهانیدن .
-
اکناش
لغتنامه دهخدا
اکناش . [ اِ ] (ع مص ) شتابانیدن کسی را در کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
ایترار
لغتنامه دهخدا
ایترار. [ ت ِ ] (ع مص ) ائترار. شتابانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).