کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شبک
/šabak/
معنی
= شبکه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبک
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (مص م .) درآمیختن ، به یکدیگر در آوردن چیزی را.
-
شبک
فرهنگ فارسی معین
(ش بْ) (اِ.) دوک ، ریسه .
-
شبک
فرهنگ فارسی معین
(شَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دام صیاد. 2 - دندانه های شانه .
-
شبک
لغتنامه دهخدا
شبک . [ ش َ ] (ع مص ) منصرف شدن از کاری . (ذیل اقرب الموارد). || در هم شدن و داخل شدن چیزی در چیزی دیگر. (از اقرب الموارد). درآمیختن و به یکدیگر درآوردن . (منتهی الارب ): شبکت اصابعی بعضها فی بعض ؛ انگشتانم را در یکدیگر داخل کردم . (از اقرب الموارد)....
-
شبک
لغتنامه دهخدا
شبک . [ ش َ ب َ ] (اِخ ) (ذو...) آبی است به حجاز به بلاد بنی نصربن معاویه . (منتهی الارب ). رجوع به ذوشبک شود.
-
شبک
لغتنامه دهخدا
شبک . [ ش َ ب َ ] (ع اِ) دندانه های شانه . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از منتهی الارب ) (از محیط المحیط). || ج ِ شبکة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به شبکة شود.
-
شبک
لغتنامه دهخدا
شبک . [ ش ِ ] (اِ) دوک و بادریسه ٔ دوک را گویند و آن چیزی است از چرم یا چوب تنک که برگلوی دوک مضبوط سازند. (برهان ) (از ناظم الاطباء).
-
شبک
لغتنامه دهخدا
شبک . [ش ِ ] (اِخ ) (بنو...) نام بطنی است . (منتهی الارب ).
-
شبک
دیکشنری عربی به فارسی
دردام نهادن , گرفتارکردن , درشبکه نهادن , مثل توروپارچه پشته بندي سوراخ دارکردن
-
شبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شَبَکَة] [قدیمی] šabak = شبکه
-
شبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šebk دوک؛ بادریسۀ دوک.
-
جستوجو در متن
-
دردام نهادن
دیکشنری فارسی به عربی
شبک
-
درشبکه نهادن
دیکشنری فارسی به عربی
شبک
-
مثل توروپارچه پشته بندی سوراخ دارکردن
دیکشنری فارسی به عربی
شبک