کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاگار
لغتنامه دهخدا
شاگار. (اِ مرکب ) بمعنی کاری که بحکم شاه باشد و مزد ندهند و شایگان نیز گویند چه در اصل شاهگان بوده و آن را بیگار یعنی کار بی مزد گویند. (از آنندراج ) : گناهی ندارم بهانه نهی چو شاگرد شاگار چندم دهی . فردوسی .اما همچنانکه از شرح لغت نیز برمی آید اصل ک...
-
شاگار
لغتنامه دهخدا
شاگار. (اِخ ) قصبه ای است در میان شهر بسطام و دامغان که مخصوصاً برای شاه در آنجا زراعت میکرده اند ومعنی آن کشت شاه بوده و از شاهد صادق نقل شده . (آنندراج ). اما ظاهراً شاگار مبدل و مخفف شاه کار باشد.
-
جستوجو در متن
-
شیگار
لغتنامه دهخدا
شیگار. (اِ) کار فرمودن باشد بی اجرت و مزد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری ). کار فرمودن بی اجرت و مزد باشد، و این اصلی نیست بلکه یاء ممال الف است که همان شاگار است . (آنندراج ).
-
حرف نسبت
لغتنامه دهخدا
حرف نسبت . [ ح َ ف ِ ن ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: الفی است که دراواخر بعضی نعوت فایده ٔ نسبت دهد، چنانکه فراخا و درازا و پهنا و باریکا و باشد که نونی درافزایند و گویند فراخنا و درازنا و معنی آن فراخی و درازی است ، الاّ آنکه این ال...