کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شأشاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شأشاء
لغتنامه دهخدا
شأشاء. [ ش َءْ ] (ع اِ صوت ) بمعنی شأشاء. (از اقرب الموارد). رجوع به شأشاء شود. || (ص ) خرما که دانه ٔ آن سخت شود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خرمابن درازبالا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شأشاء
لغتنامه دهخدا
شأشاء. [ ش َءْ ش َءْ ] (ع اِ صوت ) شاءْشاء. کلمه ای است که بدان خر را بسوی آب خوانند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || کلمه ای است که بدان گوسپند و خر را زجر کنند تا راه رود. (از اقرب الموارد). کلمه ای است که بدان خر را زجر ک...
-
جستوجو در متن
-
شأشاءة
لغتنامه دهخدا
شأشاءة. [ ش َءْ ش َءَ ] (ع مص ) قبول نکردن خرمابن ماده گشن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || لغتی است در شأشاء. (از اقرب الموارد). رجوع به شأشاء شود.
-
شؤشو
لغتنامه دهخدا
شؤشؤ. [ ش ُءْ ش ُءْ ] (ع صوت ) شأشاء. خواندن خر برای آب . (از اقرب الموارد). کلمه ای است که بدان خر را بسوی آب خوانند. (منتهی الارب ). || زجر گوسفند و خر برای رفتن و یاآنکه شؤشؤ خواندن گوسفند برای علف خوردن یا آب نوشیدن است . (از اقرب الموارد). ...
-
شاء
لغتنامه دهخدا
شاء. [ ش َءْ ] (ع صوت ) کلمه ٔ زجر است مقصور از شأشاء. (منتهی الارب ). کلمه ٔ زجر است . (از تاج العروس ). کلمه ای است که بدان گوسپند و خر را زجر کنند تا راه رود. (ازاقرب الموارد). و منه قولهم للبعیر: شاء لعنک اﷲ.